دکتر علیرضا شکوهی لنگرودی، عضو هیئت علمی گروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)، در گفتوگو با خبرنگار اقتصاد سرآمد آنلاین با تحلیلهای اقتصادی، فنی و محیطزیستی نشان میدهد چرا این پروژهها باید اجرا شوند، چه الزامات حیاتی دارند و چگونه میتوانند به یک سرمایهگذاری استراتژیک و بلندمدت برای ایران تبدیل شوند.
ایران با بحران جدی آب مواجه است و منابع زیرزمینی به سرعت کاهش مییابند. در چنین شرایطی، چرا انتقال آب از دریا به عنوان یک راهبرد ملی و بلندمدت مطرح شده است؟ چه شاخصها و دادههای اقتصادی و محیطزیستی ضرورت این اقدام را نشان میدهند؟ چرا صرفهجویی یا بازچرخانی آب به تنهایی پاسخگو نیستند؟
واقعیت این است که ایران در دهههای اخیر با کاهش شدید بارش و افت سطح آبهای زیرزمینی روبهرو شده و بسیاری از مناطق مرکزی و شرقی کشور در آستانه بحران آب هستند. صنایع بزرگ و حیاتی کشور، از جمله فولاد مبارکه، بدون دسترسی به منابع آب پایدار، در معرض توقف تولید، کاهش ظرفیت و آسیب به زنجیره ارزش هستند. پروژه عظیم انتقال آب از دریا که فولاد مبارکه آن را شروع و مدیریت کرده، نمونهای از راهبرد عملی و بلندمدت برای تأمین منابع پایدار است.
صرفهجویی، بازچرخانی و مدیریت منابع آب میتوانند بخشی از مشکل را کاهش دهند، اما پاسخگوی حجم مصرف بالای صنعتی و نیاز جمعیت در حال رشد نیستند. از منظر اقتصادی، هزینه عدم تأمین آب برای صنایع مادر، شامل توقف تولید، کاهش ارزش افزوده، از دست رفتن فرصتهای سرمایهگذاری و مهاجرت نیروی کار متخصص، بسیار سنگینتر از هزینه سرمایهگذاری اولیه پروژه است. به همین دلیل، انتقال آب از دریا نه یک گزینه لوکس، بلکه یک ضرورت استراتژیک برای حفظ تولید و توسعه ملی محسوب میشود.

پروژههای انتقال آب، شامل شیرینسازی و پمپاژ، سرمایهگذاری بالایی میطلبند. چگونه میتوان «هزینه واقعی پروژه» را با «زیانهای ناشی از کمبود آب برای صنایع و اقتصاد ملی» مقایسه کرد؟ آیا میتوان یک مدل اقتصادی جامع ارائه داد که نشان دهد عدم اجرای این پروژهها، صنایع بزرگی مثل فولاد مبارکه را در خطر قرار میدهد؟
در اقتصاد منابع طبیعی از مفهوم «هزینه جایگزین» استفاده میکنیم. اگر صنایع بزرگ مانند فولاد مبارکه مجبور شوند تولید خود را کاهش دهند یا خطوط تولید متوقف شود، اثرات اقتصادی آن فقط به خود کارخانه محدود نمیشود. کاهش ارزش افزوده، افزایش بیکاری، افت سرمایهگذاری و رکود زنجیره خدمات صنعتی و شهری، هزینههای غیرمستقیم بسیار بالایی به همراه دارد.
مدلهای اقتصاد صنعتی و منطقهای نشان میدهند که حتی با احتساب هزینه بالای سرمایهگذاری اولیه در پروژههای انتقال آب، هزینه ناشی از توقف یا کاهش فعالیت صنایع مادر بسیار بالاتر است. فولاد مبارکه با مدیریت این پروژه، به عنوان یک نمونه پیشرو، نشان میدهد که سرمایهگذاری هدفمند در تأمین آب پایدار میتواند امنیت اقتصادی و اشتغال را تضمین کند و توسعه پایدار منطقهای را تسهیل نماید.
تأمین پایدار آب برای صنایع بزرگ چه اثر مستقیم و بلندمدتی بر اشتغال، سرمایهگذاری و توسعه منطقهای دارد؟ آیا میتوان این اثرات را کمیسازی یا مدلسازی کرد؟
«تأمین پایدار آب به معنای اطمینان از تداوم تولید بدون ریسک است. برای فولاد مبارکه، این امنیت به حفظ اشتغال فعلی و ایجاد فرصتهای شغلی جدید مرتبط با عملیات پمپاژ، شیرینسازی و نگهداری شبکهها منجر میشود. علاوه بر این، وقتی صنایع مادر اطمینان از تأمین آب دارند، سرمایهگذاران جدید جذب همان مناطق میشوند که باعث رشد خدمات، حملونقل، زنجیره تأمین و توسعه شهری و صنعتی میگردد.
با استفاده از مدلهای اقتصاد منطقهای، میتوان اثرات پروژه بر شاخصهایی مانند اشتغال، تولید ناخالص داخلی منطقهای و سرمایهگذاری بخش خصوصی را کمیسازی و تحلیل نمود. این تحلیلها نشان میدهد که نقش فولاد مبارکه در شروع و مدیریت پروژه انتقال آب از دریا، نه تنها برای صنعت خود، بلکه برای توسعه کل منطقه حیاتی است.

چه الزامات مدیریتی، اقتصادی و فنی برای موفقیت پروژه حیاتی هستند؟ چگونه میتوان تضمین کرد که پروژه صرفاً یک لولهگذاری فنی نباشد و اثرات واقعی توسعهای ایجاد کند؟
موفقیت یک پروژه انتقال آب از دریا فراتر از اجرای فنی لولهها و پمپاژهاست. در وهله اول، برنامهریزی اقتصادی شفاف و قیمتگذاری واقعی آب حیاتی است تا صنایع مادر بتوانند با اطمینان سرمایهگذاری و تصمیمگیری بلندمدت کنند. مدیریت بهینه انرژی نیز نقش تعیینکنندهای دارد، زیرا بخش عمده هزینهها مربوط به پمپاژ و شیرینسازی آب است و بدون آن، بهرهوری اقتصادی پروژه کاهش مییابد. از سوی دیگر، توجه به استانداردهای زیستمحیطی و طراحی مدیریت پساب شور اهمیت زیادی دارد تا اثرات اکولوژیکی پروژه به حداقل برسد. مهمتر از همه، اتصال پروژه به توسعه منطقهای است؛ یعنی تأمین آب پایدار باید همزمان باعث ایجاد اشتغال، رشد خدمات، جذب سرمایه و توسعه صنعتی شود. تنها زمانی میتوان گفت پروژه موفق است که این همافزایی میان جنبههای اقتصادی، فنی، محیطزیستی و توسعهای برقرار شود و پروژه صرفاً یک فعالیت فنی نباشد.
از منظر اجتماعی، مردم چگونه از پروژههای انتقال آب بهرهمند میشوند؟ اثرات آن قابل اندازهگیری هستند؟
پروژههای انتقال آب که فولاد مبارکه شروع و مدیریت کرده است، باعث میشوند صنایع بزرگ بتوانند تولید خود را بدون وقفه ادامه دهند. این ثبات تولید به معنای حفظ اشتغال، درآمد خانوارها و ثبات قیمت کالاها است. علاوه بر این، تأمین پایدار آب شرب شهری رفاه عمومی را بهبود میبخشد. اثرات غیرمستقیم این پروژه بر شاخصهای رفاه، بیکاری و قیمت محصولات را میتوان با مدلهای اقتصادی و اجتماعی کمّیسازی نمود.
محیط زیست و انرژی بخشی از الزامات پروژه هستند. چه فناوریها و استانداردهایی لازم است و چگونه این هزینهها در مدل اقتصادی لحاظ میشوند؟
مدیریت پساب شور و رعایت استانداردهای محیطزیستی از ابتدا در طراحی ضروری است. مصرف انرژی بخش بزرگی از هزینه پروژه است؛ استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و بهینهسازی مصرف، هم هزینهها را کاهش میدهد و هم پروژه را از نظر محیط زیستی پایدار میکند. مدل اقتصادی پروژه باید تمامی این عوامل و اثر مستقیم بر صنایع مادر مانند فولاد مبارکه را لحاظ نماید.
چه چارچوب حکمرانی و سیاستگذاری برای موفقیت بلندمدت پروژهها لازم است؟ نقش دولت، بخش خصوصی و صنایع بزرگ چیست؟
یک چارچوب حکمرانی مشخص برای تخصیص منابع، مدیریت مصرف و هماهنگی میان دولت، صنایع مادر و بخش خصوصی ضروری است. بدون این هماهنگی، حتی پروژههای فنی موفق نیز اثرگذاری بلندمدت بر صنایع حیاتی نخواهند داشت.
اگر بخواهید یک نقشه راه استراتژیک برای انتقال آب از دریا ارائه دهید، اولویت های کلیدی که هم صنایع، هم مردم و هم توسعه منطقهای را منتفع میکند، کداماند؟
برای موفقیت بلندمدت پروژههای انتقال آب از دریا، باید تمرکز بر چند محور کلیدی داشته باشیم که هم صنایع مادر، هم مردم و هم توسعه مناطق خشک و کمتر توسعهیافته را منتفع کنند. اول، طراحی اقتصادی دقیق و قیمتگذاری واقعی آب است تا صنایع بزرگی مانند فولاد مبارکه بتوانند تصمیمگیریهای بلندمدت و مطمئن داشته باشند و سرمایهگذاریهای خود را بدون ریسک انجام دهند. دوم، توجه جدی به مسائل محیطزیستی و استفاده از انرژیهای پاک و بهینه، چرا که پایداری پروژه بدون رعایت استانداردهای زیستمحیطی و مدیریت مصرف انرژی ممکن نیست و اثرات منفی آن میتواند کل برنامه توسعه را تهدید کند. سوم، اتصال پروژه به توسعه منطقهای و ایجاد فرصتهای شغلی پایدار برای مردم ساکن آن مناطق است؛ یعنی تأمین آب صرفاً یک فعالیت فنی نباشد بلکه به محرک اصلی توسعه صنعتی و اجتماعی در منطقه تبدیل شود. رعایت این سه محور، پروژه انتقال آب از دریا را که فولاد مبارکه آن را آغاز و مدیریت کرده، به یک سرمایهگذاری استراتژیک و بلندمدت تبدیل میکند که اثرات مثبت آن برای صنایع، مردم و کل اقتصاد منطقه ملموس خواهد بود.
سخن پایانی و نتیجه گیری
پروژه انتقال آب از دریا، با مدیریت و هدایت فولاد مبارکه، فراتر از یک طرح فنی صرف، به یک نمونه عملی از توسعه پایدار و استراتژیک در ایران تبدیل شده است. این پروژه نشان میدهد که در مواجهه با بحران آب، تنها راهکارهای کوتاهمدت و محدود کافی نیستند و مدیریت منابع، برنامهریزی بلندمدت و سرمایهگذاری هوشمند میتوانند صنعت، مردم و توسعه منطقهای را بهطور همزمان منتفع کنند.
نکته کلیدی در موفقیت این پروژه، همافزایی میان برنامهریزی اقتصادی شفاف، رعایت استانداردهای محیطزیستی، بهینهسازی مصرف انرژی و اتصال پروژه به توسعه اجتماعی و صنعتی است. پروژه انتقال آب از دریا نمونهای عملی از سرمایهگذاری استراتژیک است که نه تنها صنایع، بلکه مردم و کل اقتصاد منطقه را منتفع میکند و افق روشنی برای مدیریت بحران آب در ایران ترسیم مینماید.
https://tejaratgardan.ir/?p=386989














