کاخ موزه گلستان با قدمتی بالغ بر ۴۴۰ سال، یکی از منحصر به فردترین مجموعههای تاریخی ایران است. اطلاق نام گلستان به این مجموعه، ریشه در بنیان تالاری به نام «گلستان» دارد که از بناهای عهد فتحعلی شاه قاجار بوده و به سال ۱۲۱۶ هجری قمری ساخته شده است.
کاخ گلستان از عهد صفویه تا دوران معاصر دستخوش تغییراتی شدهاست. هر چند که بنیان کاخ گلستان به دوران شاه عباس صفوی و با احداث چهار باغی در داخل حصار شاه طهماسب صفوی آغاز و بعدها در زمان شاه سلیمان صفوی (۱۱۰۹ – ۱۰۷۸ هجری قمری) با ساخت دیوانخانهای در همان محدوده چنارستان شاه عباسی شکل میگیرد، ولی امروزه از آن بنیانها اثری در میان نیست و داشتههای موجود کاخ گلستان از لحاظ دیرینگی محدود به بخشی از آثار و ابنیه از دوران زندیه بوده و فراتر از آن نمیرود.
با عباس خاکسار پژوهشگر کاخ موزه و کاخ گلستان درباره راههای ورودی این اثر تاریخی گفتوگو کردیم.
سردرِ شمالی میدان ارگ (عمارت سردر، درب سعادت، عالی قاپو)
وی گفت: بنیان عمارت سردر، به دوره زندیه بازمی گردد که مدخلی برای ورود به دیوانخانه تخت مرمر بود و در دوره ناصری بازپیرایی شده است. این بنای باشکوه در دو طبقه ساخته شده بود که در طبقه زیرین دارای طاق و طاقنماهای بزرگ و کوچکی بود که بالای آنها مقرنس کاری شده و اطراف لچکی طاق های آن، با کاشی های رنگین تزئین و در طبقه بالا روی هشتی و دالان و اتاق های زیرین، تالاری وسیع و اتاقهای گوشواره قرارگرفته و با اُرُسی و پنجره های مشبک و گچبری های زیبا آرایش یافته بود. در پایین، دربانان و قراولان سلطنتی ساکن بودند.
خاکسار گفت: شاه از طبقه بالا به تماشای مراسم مختلف در میدان ارگ می نشست. یکی از این مراسم ها همه ساله در روز سوم عید برپا میشد. بعد از انجام برنامههای مختلف، پهلوانان دو به دو با یکدیگر مبارزه می کردند تا بالاخره یکی پیروز شود و شاه، بازوبند پهلوانی (بازو مهره) را به او اهدا می کرد. این سردر، از داخل و مشرف به ایوان تخت مرمر، دارای سردرِ دیگری بود که مبارزه رستم با دیو سفید را با کاشی های رنگین، به تصویر میکشید و دارای تاریخ ۱۲۷۳ هجری قمری بود.
سردرِ جنوبی میدان ارگ (سردرِ نقاره خانه قدیم)
وی افزود: سردر نقاره خانه، که در سمت جنوب میدان ارگ و در راستای سردرِ شمالی واقع بود، با راهرویی به دروازه تخته پل، که در روبروی سبزه میدان قرار داشت، وصل میشد و ارگ سلطنتی را به شهر متصل میکرد. بنای مذکور، دارای دوطبقه بود که سربازان و قراولان در اتاقهای آن سکنی داشتند و بعدها به عنوان دوستاقخانه (زندان) نیز موردِ استفاده قرار گرفت.
این کارشناس موزه افزود: این دروازه شبها پس از به صدا درآمدن شیپور ارگ، بسته میشد. در بالای دروازه جنوبی میدان ارگ، اتاقِ بی در و پنجره ای وجود داشت که همه روزه چندین بار در آنجا، نقاره چیانِ شاهی، طبل یا بوق و کرنای و نقارههای خود را به صدا درمیآوردند و سنتِ دیرینِ سلطنتی ایران را اجرا میکردند؛ توپ مروارید، در روبروی سردر نقاره خانه قرار داشت. پس از ساخت دروازهای در مدخلِ ورودی میدان توپخانه به خیابان دولت (خیابان الماسیه یا باب همایون)، آن را نقاره خانۀ جدید و سردرِ جنوبی میدان ارگ را نقارهخانۀ قدیم نامیدند.
دروازۀ اسدالدوله یا دولت (سر درِ نقاره خانه جدید)
پژوهشگر کاخ گلستان اضافه کرد: دروازه شمالی ارگ سلطنتی (اسدالدوله یا دروازه دولت) که به عنوان مفرّی برای نجات از حمله دشمنان در زمان افغانها ایجاد و در زمان کریمخان زند مسدود شده بود، با شکلی جدید و به صورت دروازه ای بزرگ، در دوره فتحعلی شاه، بازگشایی شد، به طوری که موریه یکی از جهانگردان دوره فتحعلیشاه، در توصیف خود از تهران، دروازه های شمالی و جنوبی ارگ را نیز جزو دروازه های شهر محسوب کرده بود.
وی افزود: همزمان با ایجاد خیابان الماسیه، دروازه ای بسیار بزرگ با سردری بلند و باشکوه توسط علاءالدوله ساخته شد که با نامِ قدیم خود، «دروازه دولت» معروف شد. این دروازه که به میدان توپخانه باز می شد دارای سه درِ بزرگ یا سه دهانه بود که درِ وسطی بزرگتر و دو درِ دیگر کوچکتر بود و رفت و آمد مردم از توپخانه به ارگ از همین درها انجام میگرفت البته به این دروازه، نقاره خانۀ جدید نیز اطلاق میشد.
به گفته خاکسار درهای دروازه، از چدن یکپارچه، در کارخانۀ دارالخلافه (قورخانه دولتی)، پس از نصب چرخ بخار ریخته شده بود و تا آن هنگام ساختن چنین درهای بزرگ و یکپارچه، در ایران سابقه نداشت.
سردرِ الماسیه (باب عالی، سردرِ الماسِ قدیم)
این کارشناس موزه گفت: در سال ۱۲۸۸قمری، برای ورود به حرمخانه(اندرونی) از خیابان درب اندرون، سردرِ باشکوهی میسازند که به سردرِ الماسیه(باب همایون) معروف بود. این سردر، توسط علاءالدوله، که علاوه بر نسقچی باشی، منصب فراشباشی را نیز بر عهده داشت، ساخته شده بود، و روبروی خیابان دولت(الماسیه یا باب همایون) قرار داشت که از میدان توپخانۀ جدید به قصر می رسید و با خیابان درب اندرون(صوراسرافیل)، تلاقی میکرد.
وی گفت: سردرِ الماسیه، دارای بالاخانه ای بود که ناصرالدین شاه در هنگام مراسم جشن و آتشبازی در آنجا مینشست. محل ورود و خروجِ شاه نیز به حرمخانه(اندرونی) از این سردر، صورت میپذیرفت و اغلب اوقات نیز برای خروج، جهت سواری و تفرّج، از سردرِ الماسیه استفاده میشد. در پشتِ سردرِ الماسیه، حیاطی بزرگی وجود داشت که به جای برجِ قزل اطاق، ساخته شده بود و شاه در هنگام خروج، از آن عبور می کرد.
سردرِ شمس العماره (باب عالی، سردرِ الماسِ جدید)
وی افزود: در سال ۱۳۰ قمری برای درِ شمسالعماره، که به خیابان ناصریه (ناصرخسرو) باز میشد، سردری باشکوه ساخته میشود. بالاخانۀ این سردر، تالار آیینهای داشت که محل جلوس شاه بود سردری که در روبروی خیابان باب همایون (الماسیه) قرار داشت، سردرِ الماسیه نامیده می شد ولی بعد از ساختِ سردرِ شمس العماره، به آن نیز سردرِ الماس میگفتند و برای اینکه مشکلی پیش نیاید اولی درخیابان باب همایون را سردرِ الماسِ قدیم و دومی درخیابان ناصریه (ناصرخسرو) را سردرِ الماسِ جدید نامیدند.
دربِ طویله
خاکسار گفت: در سمتِ غرب ایوان تخت مرمر دری به خیابان نایب السلطنه (داور) باز میشد که به علت قرار گرفتن در مقابل اصطبل مبارکه، به نام درب طویله معروف بوده است. مظفرالدین شاه، در اولین ورودش بعد از مرگ ناصرالدین شاه، از این در، وارد دیوانخانه تخت مرمر میشود. هم اکنون به جای آن، یک درِ نرده ای فلزی (چدنی) قرار گرفته است.
کوچۀ درب اندرون
وی گفت: برخی از پژوهشگران معتقدند کوچۀ درب اندرون (صور اسرافیل) از شرق به غرب، ارگ سلطنتی را از عرض به دو بخش تقسیم می کرد و با درهای بزرگ خود، خیابان ناصریه (ناصرخسرو) و جلیل آباد (خیام) را به یکدیگر متصل میساخت و نیز در دو نقطه، خیابان الماسیه (باب همایون) و کوچۀ نایب السلطنه (داور) آن را قطع میکرد. این کوچه، پیش از پر کردنِ خندقِ شرقیِ ارگ و احداث خیابان ناصریه، به وسیلۀ پل چوبی، با قسمت شرقیِ شهر، ارتباط داشت که به آن «تخته پلِ جدید» میگفتند. چون نزدیک به سرِ کوچه، در جنبِ خیابانِ ناصریه، دری از اندرون به کوچه باز می شد که رفت و آمد اهلِ حرم و خواجگان، معمولاً از این در، انجام میگرفت، به همین جهت این کوچه را «درب اندرون» مینامیدند.
از میان درهای کاخ گلستان هم اکنون تنها یک سردر یعنی سردرِ شمس العماره (باب عالی) امروزه همچنان پابرجاست و بقیه از بین رفتهاند.