به گزارش پایگاه خبری تجارت گردان به نقل از ایلنا، قیمت نوشت افزار سه برابر شد؛ این خبر میتواند به راحتی در بین خبرهایی که هر روز درباره گرانی کالاهای مختلف مخابره میشود، گم شود، اما اگر با دیدگاهی دیگر به ماجرا نگاه کنیم احیانا به این نتیجه میرسیم که گرانی نوشت افزار به عنوان نماد گرانی آموزش، زنگ خطر بازتولید فقر را به صدا درمیآورد. این در حالی است که سیاستهای مربوط به فقرزدایی عمدتا مبتنی بر رفع فقر غذایی و تامین مواد خوراکی است و کمک به آموزش افراد یا به طور کلی وجود ندارد یا هدفمند نیست.
تعاریف مختلفی برای فقر ارائه و بر اساس آن آمارهای مختلفی از تعداد فقرا در جهان و ایران اعلام شده است. در ایران برای تعیین شاخصهایی برای فقر که بر اساس آن بتوان تعداد فقرای کشور را تخمین زد، مقاومت وجود دارد؛ مقاومتی که باعث شد بیش از ۱۰ سال نهادهای مسئول از اعلام شاخصهای فقر خودداری کنند تا اینکه سال گذشته مرکز پژوهشهای مجلس دو گزارش جداگانه درباره خط فقر منتشر کرد.
برآورد مرکز پژوهشها نشان میدهد که در تابستان ۹۷، خط فقر خانوار چهار نفره در تهران معادل دو میلیون و ۷۲۸ هزار تومان است. این عدد در قیاس با تابستان سال ۹۶ معادل ۲۲.۴ درصد رشد کرده است. البته در این پژوهش اعلام میشود که خط فقر در خوشههای دیگر، یعنی شهرهای غیر از تهران و همچنین شهرهای کوچک و روستاها متفاوت است. در تابستان ۹۷ خط فقر در هشت شهرستان بزرگ کشور بعد از تهران، یک میلیون و۸۱۰ هزار تومان برای خانوار چهار نفره برآورد شده که نسبت به بهار ۱۳۹۷، افزایشی در حدود ۲۰۰ هزار تومان داشته است.
اگر قرار باشد آمارهای مربوط به فقر را به روز کنیم با اتکا به شاخصهایی نظیر نرخ تورم به این نتیجه میرسیم که خط فقر در بهار و ابتدای تابستان سال ۹۸ باز هم بیشتر شده است. آخرین اطلاعات مرکز آمار حکایت از این دارد که نرخ تورم ۱۲ ماهه منتهی به تیر ١٣٩٨ به ۴۰.۴ درصد رسید که نسبت به ماه قبل (خرداد) ٢.٨ درصد افزایش نشان میدهد. ادامه تورم قطعا باعث شده که درآمد بیشتری برای گذران زندگی احتیاج باشد. به همین دلیل است که ناصر موسوی لارگانی (عضو کمیسیون اقتصادی مجلس) اخیرا اعلام کرده شاخص فقر سه میلیون و ۴۰۰هزار تومان است و به این ترتیب ۵۵ درصد جمعیت کشور زیر خط فقر میروند. حتی برخی این رقم را هم خوشبینانه میدانند و اعداد بالاتری، از چهار تا شش میلیون تومان در ماه، را برای خط فقر اعلام میکنند.
آنچه مسلم است این است که فقر به دلایل مختلف و مشخص افزایش یافته، حال آنکه سیاستهای اتخاذ شده برای مقابله با فقر، سیاستهای کوتاه مدت و در بسیاری موارد بیاثر یا حداقل کم اثر بودهاند. تقریبا تمامی پژوهشهای مرتبط با فقر ثابت میکنند همبستگی مستقیمی میان فقر اقتصادی و فقر آموزشی هست، یعنی آموزش کمتر میتواند باعث شود چرخه فقر ادامه یابد. کودکانی که به دلیل فقر اقتصادی نمیتوانند به مدرسه بروند یا در مقاطع پایین ترک تحصیل میکنند یا اینکه در نهایت به آموزش سطح پایین (در ایران تا دیپلم) اکتفا میکنند و برای کسب درآمد و گذران معیشت، عطای دانشگاه رفتن را به لقایش میبخشند، به احتمال زیاد در تله فقر باقی میمانند. اینجاست که گرانی سه برابری نوشت افزار اهمیت مییابد. اگر این گرانی را نمادی از گران شدن روز به روز آموزش قلمداد کنیم، خواهیم دید که برنامهریزان برای کاهش فقر حتی نیمنگاهی هم به سیاستهای بلند مدت و زیربنایی ندارند.
ترک تحصیل به دلیل فقر
اول تیر سال جاری موسی فرزانیان (رئیس اتحادیه صنف لوازم التحریر و نوشت افزار) اعلام کرد: طی یک سال گذشته که قیمت ارز بین چهار تا پنج برابر افزایش یافت، طبیعتا قیمت لوازم التحریر نیز بالا رفت و به طور میانگین، قیمت لوازم التحریر حدود سه برابر سال قبل شده است.
برآورد مرکز پژوهشها نشان میدهد که در تابستان ۹۷، خط فقر خانوار چهار نفره در تهران معادل دو میلیون و ۷۲۸ هزار تومان است. این عدد در قیاس با تابستان سال ۹۶ معادل ۲۲.۴ درصد رشد کرده است.
تابستان فصل تعطیلی مدارس است، با این وجود به ویژه فصل گرم از نیمه که بگذرد، تکاپوی خانوادهها برای تهیه لوازم مدرسه آغاز میشود. خرید کتابهای درسی، مداد، خودکار، دفتر، کیف مدرسه و … باعث میشود ماه پایانی تابستان به یکی از پرخرجترین ماههای سال برای خانوادههایی تبدیل شود که بچه مدرسهای دارند. در شرایطی که هر روز اخباری درباره گسترش مدارس پولی در شهرهای مختلف منتشر میشود و در حالی که به رغم منع قانونی، پول گرفتن در مدارس دولتی کماکان در بسیاری از شهرها و به انحای مختلف وجود دارد، شاید خرید نوشتافراز یکی از خرجهای جزئی به مدرسه فرستادن افراد تلقی شود. شاید برخی بگویند خانوادهها، حتی در مناطق محروم و فقیرنشین، به هر حال دفتر و کتاب بچهها را جور میکنند و آنها را به مدرسه میفرستند.
دی سال گذشته، احمد میدری (معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) با بیان اینکه عقب ماندگی، معلولیت، فقر، مهاجرت، فوت، دوری از مدرسه و نبود تمایل در کودک برای رفتن به مدرسه از عمده ترین دلایل مراجعه نکردن کودکان به مدارس است، گفت: بیش از ۱۴۲ هزار کودک شش تا ۱۳ ساله و ۹۸ هزار و ۸۴۰ کودک شش تا ۱۱ ساله از تحصیل بازماندهاند.
این اظهارنظر نشان میدهد که فقر را باید عاملی اساسی در ترک تحصیل دانست. بررسیها نشان میدهد حتی اگر دانش آموزان فقیر به مدرسه هم بروند، اگر شرایط مناسبی نداشته باشند، تمایل بیشتری به کار کردن در سنین پایین دارند. آنها تا جایی ادامه میدهند و تحصیلات خود را ناقص گذاشته و سر کار میروند. اینطور آنها امکان رسیدن به مدارج بالای شغلی را ندارند و درآمد پایین، آنها را در تله فقر نگه میدارد.
خطر کالایی شدن آموزش
فرشید یزدانی (کارشناس رفاه اجتماعی و فعال حقوق کودکان) با بیان اینکه بحث هزینههای آموزش فقط محدود به قیمت نوشتافزار نیست به ایلنا میگوید: کالایی کردن آموزش که از نیمه اول دهه ۷۰ شروع و در سالهای بعد ادامه پیدا کرد، نظام آموزشی را از کارکردهای اصلی خود خارج کرد. به همین دلیل هزینههای آموزش افزایش مییابد و افراد به دلیل فقر نمیتوانند وارد چرخه آموزش شوند و به این ترتیب فقر آنها ادامه مییابد.
به گفته او، باز ماندن کودکان از آموزش برابر است با کار کردن آنها و به دلیل اینکه آنها تخصص و مهارت لازم برای کارهایی با جایگاه و درآمد بالا را ندارند، در تله فقر باقی میمانند. پژوهشها نشان میدهد کودکان کار والدین بیسوادی دارند. این مشخص میکند آموزش ندیدن و فقر چرخهای است که تکرار میشود و از آن باید با عنوان جاودانه شدن فقر یاد کرد.
این کارشناس رفاه اجتماعی عنوان میکند: از طرف دیگر آموزش یکی از عواملی است که باید به انسجام اجتماعی کمک کند، اما رویکردها به آموزش باعث شده در جامعه ما آموزش به انشقاق اجتماعی بینجامد.
احمد میدری (معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) با بیان اینکه عقب ماندگی، معلولیت، فقر، مهاجرت، فوت، دوری از مدرسه و نبود تمایل در کودک برای رفتن به مدرسه از عمدهترین دلایل مراجعه نکردن کودکان به مدارس است، گفت: بیش از ۱۴۲ هزار کودک شش تا ۱۳ ساله و ۹۸ هزار و ۸۴۰ کودک شش تا ۱۱ ساله از تحصیل بازماندهاند.
او با بیان اینکه الان وضعیت به این صورت است که کودکی با پرداخت سالانه ۱۰۰ میلیون تومان به مدرسهای با امکانات فوقالعاده فرستاده میشود و کودکی دیگر به دلیل فقر به مدرسهای در حاشیه، بدون حداقل امکانات میرود، میگوید: این نابرابری در ردههای دیگر و در جاهای دیگر هم تداوم مییابد. طبقاتی شدن آموزش به دو شقه شدن یا چند شقه شدن جامعه میانجامد.
یزدانی ادامه میدهد: یونیسف میگوید اگر میخواهیم فقر را از بین ببریم باید زمینه آموزش کودکان را فراهم کنیم. نگاه اشتباهی که در ایران وجود دارد نگاه هزینهای به مقوله آموزش است. اگر به مقوله آموزش نگاه توسعهای داشته باشیم، آموزش مولفه مهمی در توسعه فرد و جامعه به حساب میآید.
به گفته او، در حالی که گران شدن آموزش که خود به بازماندن افراد از تحصیل و بازتولید فقر میانجامد بحث مهمی است، به بهانه گران شدن نوشت افزار میتوان کم و کیف حمایت از فقرا را مورد توجه قرار داد.
این فعال حقوق کودکان تصریح میکند: برای مقابله با فقر همواره بستههای حمایتی تعریف میشود که این بستهها عمدتا بستههای غذایی هستند. اینکه بستههای حمایتی آموزشی هم در شرایطی که نوشت افزار اینقدر با تورم روبهرو بوده در نظر گرفته شود، موضوعی است که میتوان بر آن تاکید کرد، اما به صورت کلی باید رویکردها در مورد آموزش عوض شود.
او میگوید: وقتی رویکرد بازار محور به حل مسائل کشور داشته باشیم و این رویکرد غیر از حوزه اقتصادی به حوزههای دیگر نیز تسری پیدا میکند، مسئولان همه چیز را با سود میسنجند، یعنی اینکه بررسی میکنند چه چیزی سود دارد و همان کار را انجام میدهند. بر اساس این نگاه آموزش در ایران به شرطی سود دارد که به بخش خصوصی سپرده شود. همین نگاه باعث رشد قارچگونه مدارس غیر دولتی شده و این خود به کالایی شدن آموزش دامن زده است. اگر بنا داریم فقر را ریشهکن کنیم باید توجه داشته باشیم که آموزش در کنار بهداشت اصلیترین ابزار برای رهاندن افراد از تله فقر است.
آموزش برای رهایی از تله فقر
«دولت موظف است وسایل آموزش و پروش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم آورد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خود کفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.»
این اصل ۳۰ قانونی اساسی است؛ اصلی که باید بر اساس آن آموزش تمامی کودکان را الزامی دانست. هر چند در ظاهر دولتها با دایر کردن مدارس وظیفه خود را در زمینه آموزش رایگان انجام میدهند، اما روندها به گونهای بوده که آموزش در ایران هر سال گرانتر از قبل شده است. زمینهسازی برای آموزش رایگان محدود به در نظر گرفتن مکانی به عنوان مدرسه و معلم فرستادن به این مدارس است که این هر دو نیز در مواردی با مشکلات عدیده روبهرو هستند. دسترسی به مدرسه در بسیاری از روستاها سخت است و به همین دلیل در مناطق محروم دانشآموزان روستایی به ویژه دختران از ادامه تحصیل باز میمانند. در زمینه تامین کردن نیروی آموزشی نیز مشکلات جدی وجود دارد و در برخی مدارس یک معلم چند مقطع را تدریس میکند یا درسهای متفاوتی را آموزش میدهد. با این همه باید دانست که آموزش رایگان فقط این دو چیز نیست. یک دانشآموز باید حداقلی از امکانات برای آموختن داشته باشد. شرایط محیطی مناسب، کتاب و نوشت افزار، ایاب و ذهاب و … موارد هزینهزایی است که اصلا حرفی درباره تامین آنها زده نمیشود و هر دانشآموز خودش باید اینها را تهیه کند. تازه این در حالی است که مدرسهای که در آن ثبتنام کرده قانونگریزی نکند و برای ثبتنام پول نگیرد. در شرایطی که عنوان میشود حدود نیمی از جمعیت ایران با فقر دست و پنجه نرم میکنند، لااقل میتوان بستههای حمایتی برای آموزش کودکان این خانوادهها فراهم کرد. بستههای حمایتی محدود به بستههای غذایی شده و حتی زمانی که مسئولان وزارت رفاه خواستند حمایتها را به دانشآموزان هم تسری دهند، عنوان شد که دانشآموزان مدارس شبانه نیز مشمول سبد کالا میشوند.
برای مقابله با فقر همواره بستههای حمایتی تعریف میشود که این بستهها عمدتا بستههای غذایی هستند. اینکه بستههای حمایتی آموزشی هم در شرایطی که نوشت افزار اینقدر با تورم روبهرو بوده در نظر گرفته شود، موضوعی است که میتوان بر آن تاکید کرد، اما به صورت کلی باید رویکردها در مورد آموزش عوض شود.
در سالهای اخیر حمایتهایی از دانشآموزان صورت گرفته است. علاوه بر اینکه کمیته امداد اعلام کرد که ماهانه به دانشآموزان تحت پوشش این سازمان مستمری میدهد، در مناطق محروم نیز حمایتهای مقطعی با کمک بانکها و دیگر بنگاههای اقتصادی در قالب مسئولیت اجتماعی صورت گرفت. با این همه حمایت از دانشآموزان محروم و فقیر برای توانمندسازی آموزشی در ایران هدفمند نبوده و همین مساله باعث میشود کمکهای موردی نیز خرج شود؛ والدین دانشآموزان این پول را خرج چیزهای دیگر میکنند و باز هم احتمال ترک تحصیل دانشآموزان به دلیل فقر هست.
آنطور که پرویز فتاح (رئیس پیشین کمیته امداد) دی سال گذشته گفت؛ هر کدام از دانش آموزان تحت پوشش این سازمان ۲۲۰ هزار تومان مستمری ماهانه دریافت میکنند. این شاید مهمترین حمایت از دانشآموزان فقیر باشد که مانند کمکهای دیگر ممکن است هرز برود.
به نظر میرسد در شرایطی که فشارهای تحریمی باعث افزایش هزینهها شده، حداقل به صورت موردی بتوان طرحهایی را برای حمایت از آموزش دانشآموزان فقیر در نظر گرفت. اکنون که خبر میرسد نوشت افزار سه برابر گران شده تا فرصت باقی است میتوان بستههایی را برای دانشآموزان فقیر تهیه کرد و با توزیع آن والدین را تشویق کرد فرزندانشان را به مدرسه بفرستند. مدرسه رفتن کودکان گامی اساسی در راستای فقرزدایی است و با زمینهسازی برای این کار میتوان افراد را از تله فقر رهانید.