×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

ویژه های خبری

امروز : یکشنبه, ۲ دی , ۱۴۰۳
لزوم برنامه‌ریزی اکتشافی

یکی از مثال‌های رایج که توسط بعضی از کارشناسان حوزه اکتشاف مواد معدنی در مورد برنامه‌ریزی اکتشافی استفاده می‌شود این است که اکتشاف مانند هندوانه سر بسته نتیجه مشخصی ندارد. طرح چنین مثال‌هایی می‌تواند ریشه‌هایی عمیق در تفکرات و نوع معرفت‌شناسی این‌گونه کارشناسان داشته باشد. معنی این مثال می‌تواند این باشد که تا دست به عمل نزنیم، نمی‌توان نتیجه را فهمید. پرسش مهمی که وجود دارد این است که بر اساس حدسیات و فرضیات ابتدایی در شروع کار از نتیجه احتمالی با چه درجه اطمینانی می‌توان صحبت کرد.

به نظرم برای بررسی محتوای یک موضوع بایستی به دنبال طرح سوالات اساسی باشیم که در جهت ایجاد پاسخ درست، شفاف، دقیق، جامع و عمیق به ما کمک کند. در ادامه ۳ سوال اساسی در این زمینه را ارائه می‌دهم:

۱)    آیا قواعدی پیش‌بینی‌کننده برای استفاده در اکتشافات مواد معدنی وجود دارد؟

۲)    اگر قواعدی وجود دارند، از آن‌ها چگونه باید استفاده کرد؟

۳)    میزان قطعیت این قواعد پیشینی در صورت وجود به چه میزان است؟

در مورد پرسش اول همان‌طور که می‌دانیم یکی از فرضیاتی که بر اساس آن پایه‌های علوم مدرن شکل گرفته است، این است که جهان طبیعت دارای قواعدی است که توسط بشر شناختنی است. تشکیل مواد معدنی به عنوان پدیده طبیعی از این قاعده مستثنی نیست. همانگونه که در حوزه علوم تجربی از استقرا، تعین‌گرایی و تقلیل‌گرایی استفاده می‌شود، از این قواعد می‌توان برای شناخت و پیش‌بینی رفتار مواد معدنی در طبیعت استفاده کرد. پیشرفت‌های نظری در زمین‌شناسی اقتصادی عمدتاً بر پایه مفهوم جدیدی از پیدایش کانسار بنا شده است. رویکرد مبتنی بر مدل‌های کانساری از مشاهدات در مقیاس کانساری ساخته شده است. کاکس و سینگر (۱۹۸۶) مدل‌های کانسار را بر اساس (۱) محیط‌های زمین‌شناسی که در آن کانسارها یافت می‌شوند، (۲) انواع لیتولوژی، (۳) انواع بافت و (۴) سنگ‌های میزبان مطلوب یا سنگ‌های منشاء (سنگ منشاء مسئول احتمالی سیالات) طبقه‌بندی کردند. بر اساس این مدل‌ها می‌توان نسبت به انتخاب روش‌های اکتشافی متناسب با هر مدل اقدام کرد که موجب می‌شود برنامه‌ریزی اکتشافی بهتری صورت گیرد. تحت تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی، اهمیت کشف انواع کانسارهای ناشناخته و بازنگری در انواع کانسارهای شناخته شده، تقسیم‌­بندی یا اشتقاق مدل­‌های کانسار را الزامی می‌کند. نام شاخص هر نوع کانسار همراه با پیشوند نهشته هر نوع است؛ به عنوان مثال، طلای نوع کارلین، گروه پلاتین نوع بوشولد، طلای نوع ویت واترزاند، سولفید نیکل از نوع کامبالدا، مس-طلا-اورانیوم از نوع المپیک و غیره. همچنین، برخی از انواع کانسارها در یک دسته‌بندی مفهومی و جامع‌تر مانند کانسار طلای اپی‌ترمال با سولفیداسیون بالا/پایین، به عنوان گذاری بین کانسارهای اپی‌ترمال و پورفیری و ذخایر طلای کوه‌زایی تقسیم‌بندی می‌شوند. مفهوم ژنز کانه بسته به زمان تغییر کرده است. با این حال، همیشه روندهای معین برای تشخیص کانی‌­سازی که در یک سیستم کلی هیدروترمال رخ می­‌دهد قابل تشخیص است. کانسارها در واقع حالت تجمع‌یافته‌­ای از فلزات با غلظت بالاتر از آنچه به طور متوسط در پوسته زمین وجود دارد، می‌­باشند. توسعه‌­ی این تجمعات در نتیجه حمل‌ونقل عناصر کانسارساز و به دنبال آن نهشت (deposit) ترجیحی آنها در یک حجم محدود ایجاد می‌­شود. ویبرون و کناکس رابیسون (۱۹۹۷) «سیستم کانی­سازی» را به مجموعه‌­ای از عوامل زمین‌­شناسی می‌­دانند که کنترل‌­کننده شکل‌­گیری و حفظ کانسارها هستند. این عوامل زمین­‌شناسی بر اساس (۱) منبع سیال و فلز، (۲) عوامل حمل و (۳) عوامل نهشت، کانی­سازی را کنترل می‌­کنند. شناخت زمین‌شناسی ناحیه‌ای مناطق پرپتانسیل کشور و تکامل ژئودینامیک آن و ارتباط با کانی‌سازی‌های شناخته شده با استفاده از این تئوری‌ها در عرصه عمل قواعد لازم را شناخت مناطق مستعد و برنامه‌ریزی جهت کشف و ارزیابی آنها فراهم می‌کند.

در مورد پرسش دوم آقای اوکادا، یکی از متخصصین حوزه اکتشافات، در مقاله‌ای در مورد نوآوری‌های این حوزه در سال ۲۰۲۲ تمثیل جالبی ارائه می‌دهد. او متخصصین حوزه اکتشاف را با دانشمندان حوزه علوم تجربی مقایسه می‌کند. همانگونه که بر اساس اندیشه‌‌های کانت تفکر علمی نوین شکل گرفته است، دانشمند علوم تجربی بر اساس یک دانش پیشینی به آزمایش در مورد پدیده‌ها در قالب نظریه‌ها می‌پردازد. یک متخصص حوزه نیز مشابه همین کار را انجام می‌دهد؛ او یک دانش پیشینی از مدل‌های کانساری در ذهن دارد و بر اساس حدسیات موجه به بررسی مناطق اکتشافی می‌پردازد؛ ولی تفاوت بزرگی در این میان وجود دارد، دانشمند حوزه تجربی به دنبال اثبات یا رد یا اصلاح نظریه خود است ولی متخصص حوزه اکتشاف به دنبال کشف ماده معدنی با ارزش اقتصادی قابل توجه است. نکته مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این واقعیت است که کانسارها را بدون حفاری که در مقایسه با سایر روش‌های اکتشاف بسیار پرهزینه است، هرگز نمی‌توان یافت. حفاری کورکورانه و تصادفی غیرممکن است و همچنین حفاری در تمام منطقه هدف با جزئیات کافی برای رفع همه ابهامات در درک کانسارها غیرعملی است.

در مورد پرسش سوم می‌دانیم که حوزه اکتشاف مواد معدنی یک حوزه پر ریسک است و ریشه ریسک‌ها در عدم قطعیتی است که در شناخت ما و ابزار‌های شناسایی ما و در ذات طبیعت وجود دارد. بخشی از عدم قطعیت مربوط به جهل است.؛ مثال افراطی آن، ادعای پیش‌بینی دقیق پرتاب سکه است که تمام پارامترهای موثر بر پرتاب مانند شتاب اولیه و مقاومت نقطه‌ای هوا را بدانیم، دقیقا می‌توانیم نتیجه پرتاب سکه را بدانیم. اینکه خود شناخت ما می‌تواند دارای خطای ذاتی باشد و اصولا ابزار‌های اندازه‌گیری ما حاوی مقداری خطا است، نمی‌تواند دلایل خوبی باشد که ما سعی نکنیم عدم قطعیت حاصل از جهل را کاهش بدهیم. شناخت‌های ممکن از پدیده‌های زمین‌شناسی و ابزارهای پیشرفته برای اندازه‌گیری رفتار این پدیده‌ها، در برنامه‌ریزی اکتشافی جهت هدفیابی کم‌ریسک‌تر به ما کمک می‌کند. امروز بشر ابزارهای اندازه‌گیری کارایی در حوزه‌های عدم قطعیت ابداع کرده است و این ابزارها هنوز در حال توسعه و اصلاح هستند؛ همچنین استفاده کاربردی از تئوری‌­هایی که برای سیستم‌­های کانی­‌سازی و مدل‌­های کانساری تشریح شده دارای محدودیت­‌هایی است. این محدودیت‌­ها اغلب به دلیل تغییرات بیش از حد مدل‌ها ناشی از متغییربودن محیط‌های مختلف زمین‌شناسی، سنگ‌های میزبان مطلوب و سنگ‌های منشاء در مقیاس محلی است. به این ترتیب تنها یافتن کانسار­هایی مشخص که در یک محیط زمین­‌شناسی با سنگ میزبان و سنگ منشاء مشابه رخ داده‌­اند به طور آنالوگ (از طریق مقایسه کانسارهای مشابه با هم) امکان‌پذیر است. در این شرایط، یک چارچوب مفهومی‌تر مانند رفتن به سمت تشریح سیستم­‌های کانی­سازی، که امکان ایده‌­پردازی و اثبات مفهوم نهشت کانسارها را در مقیاس‌­های مکانی مختلف، کانسار­های مختلف، چه در تیپ‌­های کانساری شناخته شده و چه آن‌هایی که ناشناخته هستند، به ما می‌­دهد. از این رو اکتشاف با تمرکز بر سیستم کانی‌­سازی به ویژه برای اکتشافات بزرگ مقیاسی که در مناطق بکر انجام می‌­شود، مطلوبیت بیشتری یافته است. استفاده از این قواعد در اکتشافات عملی بسیار پیچیده است و نیاز به تلفیق تجربیات و مشاهدات میدانی در بستری از دانش تئوری دارد. ممکن است تفسیرها و استنباط‌های اکتشافی حاصل، گاه با خطای بالایی همراه باشد ولی تا دست به عمل نزنیم نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد. مهم این است بر اساس قواعدی موجه دست به عمل بزنیم.

در کشور نیاز به یک بازنگری کلی در فرهنگ و نگرش حاکم بر حوزه اکتشافات مواد معدنی، چه در حوزه کارشناسی و چه در حوزه مدیریتی، داریم که امیدوارم متولیان این امور اراده جدی در این‌گونه بازنگری‌ها داشته باشند. امروزه برای هدفیابی مناطق اکتشافی هم به دانش و هم به ابزار مناسب نیاز داریم. در هر دو زمینه در کشور کمبود وجود دارد ولی ضعف موجود در حوزه اکتشافات و واقعیت موجود نباید موجب صدور احکامی بشود که نتیجه اکتشافات قابل پیش‌بینی نیست. امروزه انتخاب مناطق باکیفیت با محدودیت‌های قانونی، ابزاری و دانشی روبرو است اما برای غلبه بر این محدودیت‌ها راه حلی‌هایی وجود دارد.

برچسب ها :

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.