گروه : فرهنگی و هنری
به گزارش پایگاه خبری تجارت گردان به نقل از ایلنا، ساز سهتار مانند دیگر سازهای ایرانی، طی سالها و دهههای قبل توسط هنرمندان این عرصه مسیر معینی را در جهت تکامل طی کرده است. طی دهههای گذشته هنرمندانی چون زنده یاد محمدرضا لطفی و احمد عبادی در جهت شناساندن قابلیتهای ساز سهتار تلاشهای بسیاری کردهاند و با تدریس و برگزاری کلاسهای آموزشی هنرمندانی را به جامعه هنری معرفی کردهاند. شاید تعداد این افراد که حال برخی از آنها جزو اساتید مطرح محسوب میشوند به لحاظ کمی زیاد نباشد، اما همان تعداد کم نیز با تولید آثار درخور و تربیت شاگردان کاربلد در شناساندن موسیقی سنتی و استفاده از قابلیتهای سازی چون سهتار کوشیدهاند.
مسعود شعاری آهنگساز و نوازنده سهتار یکی از همین افراد است. او موسیقی را از کودکی با فراگیری سنتور نزد منیژه علیپور آغاز کرده و سپس نزد داریوش طلایی نوازندگی سهتار را آموخته و در اوائل دهه شصت ردیف موسیقی ایرانی و نوازندگی تار را از استاد محمدرضا لطفی آموخته و مدتی نیز شاگرد احمد عبادی بوده است. مسعود شعاری نظرات مثبتی درباره تلفیق دارد و در ادامه مسیر نوازندگی اش دست به تجربیاتی در این زمینه زده که منجر به خلق ۴ آلبوم «سیر»، «انتظار»، «در سایه باد» و «رهاب» شدهاست. شعاری در این آثار تلاش کرده گفتگویی شنیدنی میان سهتار و سازهای غیر ایرانی ایجاد کند.
مسعود شعاری که علاوه بر فعالیتهای ذکر شده به بازسازی مکاتب سهتار نوازی بزرگانی چون صبا، هرمزی، فروتن، عبادی پرداخته دو آلبوم «شباهنگ» و «کاروان صبا» حاصل این دوره از فعالیت اوست، درباره تلفیق میگوید: لازم است که آهنگسازان، نوازندگان و همه آنهایی که در عرصه موسیقی فعال هستند تمام سبکها و مکاتب گذشته را بشناسند تا بتوانند با پیشینه و گذشته خودشان متصل باشند. اگر قرار است در هر سبکی به تولید و اجرای اثر بپردازیم، باید از کارها و نحوه فعالیت گذشتگان مطلع باشیم و در این بخش تا آن حد به پختگی برسیم که همه آن دانستهها به بخشی از فرهنگ ما تبدیل شود که در نهایت بتوانیم به آن درخت تنومند شاخ و برگی را اضافه کنیم.
شما شاگرد بزرگانی چون زندهیادان محمدرضا لطفی و احمد عبادی بودهاید، آنچه که از این بزرگان آموختهاید و همیشه با شماست چیست؟ به نظر میرسد شیوه تدریس و آموزش هنرجویان طی دهههای گذشته تغییر کرده است. شیوههای قبلی و فعلی را چگونه مقایسه میکنید؟
البته خیلی نزد آقای عبادی نبودهام و این سعادت را نداشتهام تا مدت زمان طولانی از محضرشان استفاده کنم و چند جلسه خدمت ایشان رسیدم، اما به هر روی از کودکی استادانی چون هرمزی و یوسف فروتن و دیگر بزرگان را دیدهام. واقعیت امر این است که برای مقایسه درست باید تمام مختصات زندگی و شرایط جامعه را در نظر بگیریم و به نوعی همه جوانب و وقایع را مدنظر قرار دهیم. ما هرگز نمیتوانیم با در نظر گرفتن زمان و تاریخی معین، پدیدهای را در نظر بگیریم و عین همان را در روزگاری دیگر (مثلا بیست یا پنجاه سال بعد) انتظار داشته باشیم؛ زیرا هر مولفهای طبق شرایط تغییر میکند و خواه ناخواه خودش را با شرایط موجود وفق میدهد. کما اینکه ما در آن مقطع که از آن بزرگان درس میگرفتیم و میآموختیم، مشغله ذهنیمان در آن سن نسبت به الان بسیار کمتر بود؛ لذا با تمرکز بیشتر ساز میزدیم. در این میان اگر سینه به سینه به ما درس داده میشد و اگر بر اساس آن آموزشها این فرصت میسر میشد تا لحنها و لهجههای درست را بیاموزیم، آن آموختهها به یاد ما میماند؛ زیرا تمرکز بیشتری داشتیم. میخواهم بگویم بخشی از این موضوع به شرایط موجود بستگی دارد و نمیتوانیم همه چیز را در آموزش خلاصه کنیم. به هرحال شرایطی وجود دارد و آموزش و چند و چون آن باید با شرایط موجود وفق پیدا کند. در دنیای امروز مشغولیت آدمها تغییر کرده و وجود تکنولوژی زندگی مردم را تحت تاثیر قرار داده است. به طور طبیعی در چنین عصری در تمام دنیا این تغییرات وجود دارد، در نتیجه ما باید شیوه آموزشمان را با شرایط روز تطبیق دهیم و کاری کنیم که در فراگیری و آموزش نتیجه مطلوب را بدست بیاوریم. البته که قرار نیست این نتیجه عینأ همان نتیجهای باشد که پنجاه سال پیش گرفتهایم و چنین چیزی امکانپذیر و شدنی نیست.
با این رویه در مقوله آموزش خروجی بهتری خواهیم داشت؟
به طور معمول بخش اعظم آموزش هنر و موسیقی در دنیای امروز به تکنیک و صنعت میپردازد تا اینکه صرفا به کارهای عمیق فرهنگی هنری توجه کند. بنابراین باید کاری کنیم تا آنهایی که آموزش میبینند، بتوانند با عمق بیشتر به فعالیتهای هنری و فرهنگی بپردازند. در این صورت آنچه که اسمش را خروجی میگذارید، قابل قبول خواهد بود و آموزشدیدگان کارآمدتر و مفیدتر عمل میکنند.
با این تفاسیر میتوان گفت مقوله هنر و موسیقی بر اساس شرایط فرهنگی، وقایع اجتماعی و سیاسی دچار تغییر و تحول میشود.
بله همینطور است. نکته مهم اینکه هنر موسیقی مملو از پارامترهای زیباشناسی است که آن اِلِمانها، طی طول زمان دستخوش تغییر میشوند.
شما طی سالهای فعالیتتان به بازسازی مکاتب سهتار نوازانی چون صبا، هرمزی، فروتن، عبادی و دیگر بزرگان پرداختهاید و در این زمینه دو آلبوم مورد توجه «شباهنگ» و «کاروان صبا» را تولید کردهاید. به نظرتان نسلهای پس از شما چقدر باید نسبت به مکاتب گذشته مطلع باشند؟
اساسا همه آنهایی که در آموزشگاهها و دانشگاهها نزد من به نواختن سهتار مشغول هستند، نسبت به اتفاقات گذشته مطلع میشوند. به نظر من هیچکس بدون دریافت پیشینه و اطلاع از اصالت خود نمیتواند به جایی برسد. یعنی هر شخص باید مسائل و موضوعات مربوط به فرهنگ و گذشتهاش را درک و لمس کند تا بتواند از آن عبور کند. اگر غیر از این باشد هیچکس نمیتواند به راحتی در حوزه مورد نظرش تحول ایجاد کند یا به درستی در سبکی فعالیت کند و احیانا گونهای جدید را رقم بزند . بنابراین لازم است که آهنگسازان، نوازندگان و همه آنهایی که در عرصه موسیقی فعال هستند تمام سبکها و مکاتب گذشته را بشناسند تا بتوانند به پیشینه و گذشته خودشان متصل باشند. خلاصه اینکه اگر قرار است در هر سبکی به تولید و اجرای اثر بپردازیم، باید از کارها و نحوه فعالیت گذشتگان مطلع باشیم و در این بخش تا آن حد به پختگی برسیم که همه آن دانستهها به بخشی از فرهنگ ما تبدیل شود که در نهایت بتوانیم به آن درخت تنومند شاخ و برگی را اضافه کنیم.
یکی از مسائلی که در حال حاضر وجود دارد این است که بسیاری از هنرجویان و فعالان عرصه موسیقی به مقوله ردیف اهمیتی نمیدهند و به یادگیری آن علاقهای ندارند. شما به عنوان یکی از مدرسان و استادان عرصه موسیقی که همواره به تدریس اهمیت دادهاید، چه نظری دارید؟
به نظرم نسلهای جدید و هنرجویان به مقوله ردیف توجه دارند و بر اهمیت آن واقفند، اما واقعیت این است که عجله دارند و میخواهند سریع به نتیجه برسند؛ در صورتیکه موفقیت در عرصه موسیقی بدون تلاش و پختگی میسر نخواهد شد. رسیدن به پختگی لازم نیز بدون صرف زمان و گذشت سالیان امکانپذیر نیست. از طرفی موسیقی دستگاهی ادبیات، ساختار و قوانین خاص خودش را دارد و همه این مولفهها طی گذر زمان به تکامل و پختگی میرسند. شما حساب کنید شاعری که حافظ و مولانا نخوانده و ادبیات کلاسیک را نمیشناسد چطور میتواند شعر بگویید. موسیقی و دیگر هنرها نیز چنین روالی دارند. موضوع این است که آدمهای امروز و نسلهای جدید به سرعت زیاد زمانه عادت ندارند و این همان چیزی است که شیوه پرداختشان به موسیقی را تغییر داده است.
طی تغییرات و مسائل و موضوعات مرتبط با دنیای امروز، سیستم آموزشی کشور باید چه تغییراتی کند؟
همانطور که گفتم باید شیوه آموزشها تغییر کند و در همین راستا، سیستم آموزشی کشور نیز باید خودش را با شرایط امروز جامعه وفق دهد. شرایط فعلی همانی است که وجود دارد و این سیستم آموزشی است که باید خودش را کاملتر کند تا بیشتر پیشرفت کند و جلوتر برود و کم نقصتر باشد.
شما جزو معدود اساتیدی هستید که نسبت به تلفیق و نوآوری نظر مثبتی دارید و همه اینها را در آثاری که تولید کردهاید، میتوان دید. به طور مثال استفاده از ظرفیت ساز یکی از مقولاتی است که به آن پرداختهاید. نسبت به تلفیق و نوآوری چه نظری دارید؟
موضوع تلفیق مقوله جدیدی نیست و از قدیم وجود داشته است. اگر به نام گوشههای موسیقی نیز توجه کنید، متوجه این موضوع خواهید شد. به طور مثال میگوییم «راک هندی» یا «راک کشمیر». مشخص است در گذشته افرادی بودهاند که به هند رفت و آمد داشتهاند. حتی در ایران نیز چنین رویهای وجود داشته است. چنین مواردی داد و ستدهای فرهنگی هستند و همیشه در همه هنرها وجود داشتهاند و به هر حال خواه ناخواه اتفاق میافتند، زیرا نوعی گفتگوی هنری هستند و حتی در حال حاضر که ارتباطها راحت شدهاند، وجود دارند. گفتگوی هنری وابسته به مکان نیست و برای هنرمندانی که حتی زبان یکدیگر را نمیدانند، تبدیل به زبانی مشترک میشود و اتفاقا مطالب و آثار قابل توجهی طی این روند به وجود میآیند، اما باید این را هم در نظر بگیریم که این روال مانند دیکته نانوشته است و مشخص نیست که نتایج خوب و قابل قبولی داشته باشد. به همین دلیل چنین مواردی جزو تجربیات به حساب میآیند تا بتواند خودشان را کامل کنند و به جایی برسند و شکل درست خود را پیدا کنند. به هر تقدیر نکته مهم این است که صرفا قرار نیست یک یا چند ساز کنار یکدیگر قرار گیرند و بنوازنند. در این میان باید تعدادی از عناصر با یکدیگر ترکیب شوند تا موسیقی و اثری جدید به وجود بیاید و مهم این است که نتیجه برای سازنده و نوازنده و دیگر دستاندرکاران، نتیجه جدیدی باشد تا در نهایت اتفاقی جدید رخ دهد وگرنه اینکه من موسیقی ایرانی را با ساز دیگر بزنم یا موسیقی دیگر را با ساز خودم بزنم تلفیق به حساب نمیآید.
به نظرتان طی سالهای اخیر در زمینه تولید آثار تلفیقی موفق عمل کردهایم؟
ببینید، موسیقی تلفیقی زمانی موفق است که ارتباط ما با بقیه هنرمندان و دیگر فرهنگها درست باشد. اگر این ارتباط یک طرفه باشد و تعاملی در میان نباشد و حمایت وجود نداشته باشد، تلفیقی صورت نمیگیرد. به هرحال لزوم انجام چنین کارهایی حمایت است و به فرهنگ ارتباط نیاز دارد. زمانی که این فرهنگ وجود نداشته باشد و زمانی که دور خودمان و دیگران حصار بکشیم انجام کارهای تلفیقی و نو امکانپذیر نیست زیرا تعاملی شکل نگرفته است. بنابراین شخص مورد نظر باید ذهنی باز داشته باشد به اضافه اینکه آن اتفاق باید در عصر و مقطعی رخ دهد که پذیرفتنی باشد. یعنی آن هنرمند باید گفتگوی فرهنگی مورد نظر را قبول داشته باشد.
با این تفاسیر میتوان گفت که در دوره گذار هستیم؟
بله همینطور است و دقیقا در دوره گذار هستیم، اما شک نکنید کشورهایی که توانستهاند آن گفتوگوی فرهنگی را انجام دهند فرهنگشان را در دیگر نقاط دنیا حداقل به معرض نمایش گذاشتهاند. حال به این موضوع کاری نداریم که آنها بخشی از فرهنگ جوامع دیگر را تحت تاثیر قرار دادهاند یا خیر؛ اما حداقل توانستهاند فرهنگ و هنر خودشان را مستقر کنند. کشورهایی مانند هند، پاکستان و حتی کشورهای آفریقایی و شاید چین، چنین سرزمینهایی هستند. همه اینها در حالی است که فرهنگ و موسیقی ما بسیار غنی است.
در این میان نگاه و منظر هنرمندان تا چه حد بر ایجاد گفتوگوهای فرهنگی موثر است؟
بیشک ایجاد و تداوم تعاملات فرهنگی به منظر و نحوه فعالیت هنرمندان ایرانی بستگی دارد. بسیاری از هنرمندان را دیدهام که به چنین فعالیتهایی رغبت نشان نمیدهند و این رویه را کاری عبث و حتی بد میدانند و دلیلش تعصباتی است که همواره وجود داشته است. بیشک این موضوع جای بحث دارد و زمانی طولانیتری میطلبد.
از کارهای دیگرتان چه خبر؟
در حال حاضر دو کتاب و یک سیدی دارم که انشالله منتشر میشوند. پیشتر کتاب تحلیل نتنگاری و نگرشی بر ساختار موسیقی دستگاهی را منتشر کردم که در آن دستگاه ماهور را مدنظر داشتهام و حال قرار است در همان راستا دستگاه چهارگاه آن را منتشر کنم. مجموعه دیگری دارم که شامل قطعات خودم است و قرار است منتشر شود. با آقای پژمان حدادی و پسرم نیز در حال ضبط آثاری هستیم که آن آثار نیز به زودی عرضه میشوند.
https://tejaratgardan.ir/?p=19539