×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

ویژه های خبری

امروز : یکشنبه, ۲ دی , ۱۴۰۳
کرمانی‌مقدم: پروین گفت با ۲۰ «عملی» قهرمان آسیا می‌شویم/ جمال شریف از من می‌ترسید

به گزارش ایسنا، مرتضی کرمانی‌مقدم با حضور در خبرگزاری ایسنا، به مرور خاطرات خود از دنیای فوتبال پرداخت. بازیکن سابق تیم ملی که فوتبال خود را مدیون محمد پنجعلی می‌داند، اعتقاد دارد که پرویز دهداری مدیریتی در تیم ملی داشت که امروزه در همه تیم‌های فوتبال اجرا می‌شود. او می‌گوید بزرگ‌ترین حسرتش حاضر نبودن در جام جهانی است. کرمانی‌مقدم در این گفت‌وگو اشاره‌ای هم به دوران مربیگری خود داشت و عنوان کرد که شاید به دلیل حواشی دوران بازیگری، حالا از سوی باشگاه محبوبش یعنی پرسپولیس، پیشنهاد همکاری ندارد.

ببینید:

ویدئوی گفت‌وگوی ایسنا با مرتضی کرمانی‌مقدم با عنوان “از حواشی دوران دهداری تا جنجال پاره کردن پیراهن”

در ادامه گفت‌وگوی مرتضی کرمانی‌مقدم را با ایسنا می‌خوانید:

* ابتدا درباره نام خود صحبت کنید. شما را در فوتبال ایران به نام‌هایی چون مرتضی کرمانی‌مقدم، مجتبی کرمانی‌مقدم و حتی مرتضی کرمانی‌مقام می‌شناسند.

از ابتدای اینکه فوتبالیست شده‌ام این موضوع در ذهن مردم وجود دارد. همیشه از من سوال می‌کنند و من هم دوست دارم و به این سوال جواب می‌دهم. من مرتضی کرمانی مقدم هستم. در خرم آباد به دنیا آمدم اما در سن شش سالگی به تهران آمدیم. خانواده شلوغی دارم و هشت خواهر و برادر هستیم. در خیابان دستغیب ساکن شدیم. در آنجا زمین خاکی وجود داشت که نامش ارم بود. از کودکی در آنجا فوتبال بازی می‌کردم. آقای شهسواری و کاشانی بچه محل ما بودند و بعدها آقای شهسواری وارد مدیریت فوتبال شد و آقای کاشانی هم به دنبال سیاست رفتند. آن زمان اینگونه نبود که مدرسه فوتبال وجود داشته باشد و به بچه‌ها ضربه بغل پا آموزش بدهند. فوتبال ذاتی بود، بازیکنان خودشان استعداد داشتند و وارد این عرصه می‌شدند. روزی پرسپولیس به زمین ارم آمد تا با تیم ما یک بازی دوستانه انجام بدهد و ما هم بازی را دو بر صفر بردیم. بعد از آن دیگر وارد باشگاه پرسپولیس شدم.

* گویا قبل از این دیدار میان محمد پنجعلی و تیم چمران که شما در آن عضویت داشتید کل کل وجود داشت و به همین خاطر این بازی هماهنگ شد تا انجام شود و بعد هم آقای پنجعلی شما را به پرسپولیس معرفی کرد.

بله همین طور است، می‌توانم بگویم تمام زندگی‌ام را مدیون محمد پنجعلی هستم. چون با کمک او هم به پرسپولیس آمدم و هم به قطر رفتم. آن زمان سرباز بودم و در تیم بنیاد شهید هم بازی می‌کردم. در آن مقطع بنیاد شهید در لیگ یک بازی می‌کرد. آقای پنجعلی چون با تیم محل ما بازی می‌کرد و آشنایی داشت قرار شد یک بازی دوستانه با تیم ما بگذارند و بعد این بازی انجام شد. آن زمان هم برای بنیاد شهید بازی می‌کردم و هم سرباز بودم و به همین خاطر آمادگی بدنی مطلوبی داشتم. در آن دیدار  به عنوان مهاجم بازی کردم. در تیم پرسپولیس هم محمد پنجعلی، مرتضی فنونی زاده و سید علیخانی به همراه کیان طهماسبی بازی می‌کردند. در آن دیدار مدافعان پرسپولیس را خیلی اذیت کردم. همان جا آقای پروین از من خوشش آمد. چون در آن بازی دو گل به ثمر رساندم. علی پروین پیش از آن بازی هم بازی مرا دیده بود. چون یک بار علی پروین در ورزشگاه بازی تیم بنیاد شهید را دیده بود بعد از اینکه سربازی‌ام تمام شد آقای پنجعلی مرا به پرسپولیس برد. البته در روزهای اول کشاله پایم درد می‌کرد و مجبور بودم که به دور زمین بدوم، حتی آن زمان علی پروین به محمد پنجعلی می‌گفت که این چه بازیکنی است که آورده‌اید، چون دائم مصدوم است و فقط می‌دود. پنجعلی هم گفته بود اجازه بدهید مصدومیتش تمام شود تا شرایط خوبش را ببینید. آن زمان پرسپولیس هفته‌ای سه روز تمرین می‌کرد. روزهای یکشنبه بازیکنان را به تپه‌های داوودیه می‌بردند تا بدنسازی کنند و در روزهای سه شنبه و چهارشنبه هم فقط فوتبال بازی می‌کردند.

کرمانی مقدم: پروین گفت با ۲۰ عملی قهرمان آسیا می‌شویم/ جمال شریف از من می‌ترسید
تیم فوتبال چمران

*یعنی هیچ کار تاکتیکی در تمرینات انجام نمی‌شد؟

پرسپولیس آن زمان آنقدر ستاره داشت که نیازی نبود که بازیکنان نکته‌ای گفته شود. نگاه نکنید الان به دنبال ستاره در تیم‌های بزرگ هستند. در آن مقطع پرسپولیس ستاره‌های زیادی داشت. بعد از اینکه پایم خوب شد در یک بازی درون تیمی حاضر شدم، آقای پروین تیم اصلی را یک طرف قرار داد و بازیکنان ذخیره را هم مقابل آن‌ها قرار داد. من هم در تیم ذخیره‌ها به عنوان مهاجم بازی می‌کردم. البته تا آن زمان زمین تمرین پرسپولیس شرایط خوبی نداشت اما چون من در زمین‌های خاکی بازی کرده بودم به این شرایط عادت داشت. در آن بازی چهار گل به ثمر رساندم و واقعا مدافعان تیم اصلی را اذیت کردم. آنقدر خوب کار کردم که علی پروین فریاد می‌زد هر جا توپ به دست آوردید به مرتضی کرمانی مقدم بدهید. یاد می‌آید بعد از آن بازی علی پروین به من گفت که خیلی خوشگل هستی (با خنده) منظورش این بود که زشت هستم. آقای پروین به بازیکنان زشت اینگونه می‌گفت. بعد از اینکه رضایتنامه‌ام را گرفتم رسما به پرسپولیس اضافه شدم و در دیدار برابر نیروی زمینی اولین بازی خود را انجام دادم.

کرمانی مقدم: پروین گفت با ۲۰ عملی قهرمان آسیا می‌شویم/ جمال شریف از من می‌ترسید
اولین عکس کرمانی‌قدم با پرسپولیس

*چه  شد در پرسپولیس پیراهن شماره ۸ را پوشیدید؟

ناصر محمدخانی به من لطف داشت و پیراهن شماره هشت را به من دادند تا بپوشم. آن زمان تا حدودی هم کسی من را نمی‌شناخت. نیروی زمینی تیم بسیار خوبی داشت و من در آن بازی عملکرد بسیار خوبی داشتم و یک گل به ثمر رساندم و یک پنالتی هم گرفتم. همانجا تماشاگران مرا شناختند و به عنوان بازیکن هفته انتخاب شدم. فردای همان روز وقتی می‌خواستم به محل تمرین بروم، پاشنه‌های کفشم را خوابانده بودم و به سمت علی پروین رفتم. با علی پروین سلام و علیک کردم که بعد علی پروین به من گفت بازیکن هفته شده‌ای؟ تو بازیکن روز هم نیستی! خلاصه به نحوه راه رفتن و همین طور خواباندن پاشنه کفش‌هایم گیر داد. علی پروین اخلاقی داشت که اجازه نمی‌داد بازیکنان را غرور بگیرد. بخاطر همین موضوع در دومین دیدار برابر تیم هما به من بازی نداد. در نیمه اول آن دیدار با گل علی پروین پرسپولیس پیش افتاد اما در نیمه دوم مرا به زمین فرستاد و در آن دیدار من باز هم عملکرد بسیار خوبی داشتم و بازی را شش بر صفر بردیم. یک گل زدم و سه پاس گل دادم و یک خطا هم گرفتم که علی پروین با پای چپ آن را به گل تبدیل کرد. البته در بازی بعد از آن هم برابر دارایی باز هم علی پروین من را بیرون گذاشت که در نیمه دوم به میدان رفتم. با این حال بازی را باختیم. ما که بازی را می‌باختیم مثل الان نبود. آن زمان حتی اگر مساوی می‌کردیم رویمان نمی‌شد به خیابان برویم. در رختکن می‌ماندیم تا ورزشگاه خالی شود و بعد به خانه برویم. آن زمان انقدر بازیکنان تعصب داشتند. چون بسیار کم پیش می‌آمد که در ورزشگاه آزادی مساوی کنیم و یا شکست بخوریم. هر تیمی در ورزشگاه آزادی برابر پرسپولیس قرار می‌گرفت به دنبال این بود که در ۲۰ دقیقه اول دو گل نخورد. همان به تیم ملی دعوت شدم. آقای دهداری به من لطف داشتند و در مقطعی که با برخی از ملی‌پوشان دچار مشکل شده بودند، بازیکنانی چون من، صمد مرفاوی، عباس سرخاب را به تیم ملی دعوت کرد.

* قبل از پیوستن به تیم بنیاد شهید آیا با تیم استقلال هم تمرین کردید؟ چون برخی صحبت‌ها مطرح شده بود که شما با استقلال هم تمرین کرده‌اید.

من پرسپولیسی هستم و به تیمم تعصب دارم. داماد ما استقلالی است و قبل از اینکه به پرسپولیس بروم تلاش زیادی انجام داد تا مرا به استقلال ببرد. او با عبدالعلی چنگیز هم دوست بود و به واسطه او مرا به تمرین استقلال برد که تمرین کنم. آن زمان آقای پورحیدری سرمربی این تیم بود. در آن مقطع اصلا از جو تیم استقلال خوشم نمی‌آمد چون به جوانان بها نمی‌دادند. منظورم شخص آقای پورحیدری نیست، بلکه بازیکنان تیم اجازه نمی‌دادند که بازیکنان جوان رشد کنند. بعد از یک هفته آقای پورحیدری به من گفتند که مدارکت را بیاور تا قرارداد امضاء شود و وقتی دیدم موضوع جدی شده، دیگر در تمرین حاضر نشدم و به پرسپولیس رفتم.

* علی پروین شما را در تیم پرسپولیس با نام مجتبی صدا می‌کرد. دلیلش چه بود؟

چون مرتضی فنونی زاده در تیم بود، به من “مژتبی” می‌گفت و بعد که مجتبی محرمی به تیم اضافه شد او را محرمی صدا می‌کرد. هنوز هم که مرا می‌بیند “ژتبی” صدا می‌کند. علی پروین مرد شیرین و دوست داشتنی است.

* دلیل اینکه نام شما به مرتضی کرمانی‌مقام معروف شده چیست؟

سه نفر از اعضای خانواده من کرمانی‌مقدم و بقیه کرمانی‌مقام هستند. دزد خانه ما را زد و چمدان‌های ما را برد. شناسنامه من، برادرم و یکی از خواهرانم در آن چمدان بود. بعد از آن وقتی مادرم می‌خواست شناسنامه‌ها را بگیرد نام ما سه نفر را کرمانی‌مقدم نوشتند. در اصل پایان فامیلی ما “مقام” است.

کرمانی مقدم: پروین گفت با ۲۰ عملی قهرمان آسیا می‌شویم/ جمال شریف از من می‌ترسید

* شما در دوره آقای دهداری به تیم ملی دعوت شدید، درست در شرایطی که تعدادی از بازیکنان وقت تیم ملی استعفا داده بودند. شاید بتوان گفت رهبر بازیکنانی که استعفا دادند، محمد پنجعلی دوست صمیمی شما است. از طرف دیگر شما با آقای دهداری هم رابطه خوبی داشتید. آیا واقعا رفتارهای آقای دهداری باعث رنجش بازیکنان می‌شد؟

او شخصیت خاص خودش را داشت. هر مربی برای خودش تفکراتی دارد. مثلا پرویز دهداری می‌گفت وقتی غذا می‌خورید قاشق‌تان را به روی بشقاب نزنید که صدا بدهد و فرد کناری شما ناراحت شود. برخی رفتارهایش هم درست بود. مثلا اجازه نمی‌داد بازیکنان نوشابه بخورند و یا می‌گفت بازیکنان سر یک ساعت مشخص در محل اردو حاضر شوند و در یک ساعت مشخص برای صرف شام و ناهار بروند. شاید مسائل دیگری هم بوده که من در جریان نیستم. بر سر بیرون رفتن بازیکنان از هتل و یا مسائل خرید کردن آن‌ها شاید حاشیه‌هایی وجود داشت. فکر می‌کنم به خاطر این مسائل بود که بازیکنان استعفا دادند.

* یکی از همان بازیکنانی که استعفا داد می‌گفت در یکی از اردوهای تیم ملی آقای دهداری به بازیکنان گفته بود فقط حق دارند آب پرتقال سفارش بدهند و یا در زمانی که بازیکنان برای خرید می‌رفتند همه باید در یک صف می‌رفتند. شما این مسائل را تایید می‌کنید؟

اگر اینچنین باشد من هم ناراحت می‌شوم، مگر قرار است که همه یک چیز را بخرند که برای خرید در صف بایستیم. دوره ما اینگونه نبود. با اتوبوس به جایی می‌رفتیم و بعد یک ساعت مشخص را تعیین می‌کردند که همه دوباره به محل پارک اتوبوس مراجعه کنند. اگر آنطور که بازیکنان قدیمی‌تر گفته باشند من هم استعفا می‌دادم. البته برخی مسائل وجود داشت. مثلا در قطر که برای بازی رفته بودیم آقای صالح‌نیا آمدند و فیش‌های تلویزیون را کندند تا ما تلویزیون نگاه نکنیم اما ما با چنگال تلویزیون‌ها را دوباره راه انداختیم و فیلم دیدیم. من این کارها را تایید نمی‌کنم. بازیکن در اتاقش نشسته و موقع استراحت می‌تواند تلویزیون تماشا کند به دیسکو که نرفته بودیم! فیلم دیدم و قطر هم بدتر از ایران سانسور دارد. این کار همه ما را ناراحت کرد اما به آقای پرویز دهداری احترام می‌گذاشتیم.

* بیشتر بازیکنانی که با آقای دهداری دچار مشکل شدند می‌گویند بخاطر آقای وطن‌خواه این مشکل ایجاد شده است. آیا شما این موضوع را تایید می‌کنید؟

تصمیم اول و آخر را همیشه آقای دهداری می‌گرفتند، اما چون من خیلی مسائل را نمی‌دانم نمی‌توانم بگویم. ما با آقای وطن‌خواه مشکلی نداشتیم.

* در یکی از بازی‌های تیم ملی مقابل نپال حواشی عجیبی رخ داد که در ادامه آقای دهداری شما را از زمین بیرون آورد و تیم ۱۰ نفره بازی کرد. از آن بازی برایمان بگویید؟

در آن دیدار ما سه بر صفر پیش بودیم و تعویض‌های خودمان را هم انجام داده بودیم. بازیکنان نپال کیفیت فوتبالی خوبی نداشتند و ما آن‌ها را اذیت می‌کردیم. مثلا از بین پاهایشان توپ را عبور می‌دادیم و یا آن‌ها را دریبل می‌زدیم که تحقیر می‌شدند. وقتی توپ اوت شد می‌خواستم اوت را پرتاب کنم اما آقای دهداری مرا صدا زدند و گفتند روی نیمکت بنشینم. پرسیدم واقعا روی نیمکت بنشینم؟ چون بازی در جریان بود. آقای دهداری گفتند بله روی نیمکت بنشین! من هم این کار را انجام دادم. بعد از آن به گفتند که فکر نمی‌کنی با این کاری که انجام می‌دهید و بازیکنان حریف را تحقیر می‌کنید، خانواده آنها این صحنه‌ها را می‌بینند؟ آن زمان متوجه این صحبت نشدم اما بعدها فهمیدم که آدم باید به تیم مقابل هم احترام بگذارد. این درس بزرگی برای همه ما بود.

* در یکی از بازی‌های تیم ملی هواداران آنقدر از آقای دهداری ناراحت بودند که به او برف پرتاب می‌کردند. آیا از آن بازی صحنه‌ای خاطرتان هست؟

برابر ژاپن بازی دوستانه داشتیم که بازی دو بر دو مساوی شد. یکی از گل‌ها را من و دیگری را فرشاد پیوس زد. همه آن صحنه‌ها را دیدند و ناراحت شدند. پرویز دهداری آدم کوچکی نبود و به فوتبال ایران خیلی خدمت کرد. نمی‌دانم چه اتفاقی در میان لیدرها افتاده بود که با او اینگونه رفتار کردند. شاید به خاطر این بود که به لیدرها پول نمی‌داند. همین الان هم اینگونه است. اگر به لیدرها پول ندهند علیه مربی شعار می‌دهند و او را برکنار می‌کنند. همان بازی آقای دهداری استعفا دادند و بعد فوت کردند. ما خیلی از صحنه‌ها را به یاد نداریم چون درون بازی بودیم. در اواخر بازی بودیم که به آقای دهداری برف پرتاب می‌کردند. وقتی می‌خواست به سمت رختکن برود هوادارن او را با برف زدند که حتی کلاهش به زمین افتاد. وقتی یاد آن صحنه‌ها می‌افتم ناراحت می‌شوم. آن مقطع تیم ملی نتایج بدی نگرفته بود.

کرمانی مقدم: پروین گفت با ۲۰ عملی قهرمان آسیا می‌شویم/ جمال شریف از من می‌ترسید

* بعد از آقای دهداری مهدی مناجاتی سرمربی تیم ملی فوتبال ایران شد. دوره او را چطور ارزیابی می‌کنید؟

ما با آقای مناجاتی در مقدماتی جام‌جهانی با چین بازی داشتیم. باید رفت و برگشت از چین ۴ امتیاز می‌گرفتیم. البته در چین ۲ بر صفر شکست خوردیم که اگر آنجا مساوی می‌کردیم می‌توانستیم با پیروزی در تهران به جام‌جهانی صعود کنیم. یکی از حسرت‌هایم در فوتبال این است که به جام‌جهانی نرفتم. آقای مناجاتی هم با بازیکنان دوست بود و کارش را بلد بود. البته در آن مقطع برخی بازیکنان محروم شده بودند و مشکلاتی وجود داشت. گویا  زمانی که تیم ملی به روسیه رفته بود، در آنجا تعدادی از بازیکنان بدون اجازه هتل را ترک می‌کنند که همین امر باعث می‌شود فدراسیون فوتبال وقت آن بازیکنان را محروم کند. من مصدوم بودم و به روسیه نرفتم اما اگر رفته بودم حتما من هم محروم می‌شدم. در بازی برگشت مقابل چین فرصت‌های زیادی از دست دادیم که البته نباید فراموش کنیم برای اولین بار عابدزاده در دیدار برابر چین دو گل بسیار بد خورد چون در چین ۲ بر صفر به این تیم باخته بودیم، در بازی برگشت باید با اختلاف زیادی این تیم را می‌بردیم که کارش برای بازی بعد سخت می‌شد. با اینکه در بازی برگشت ۳ بر صفر پیش بودیم اما عابدزاده باز هم دو گل بد دریافت کرد.

* یک روز قبل از همان بازی با چین که به آن اشاره کردید گویا به یک زمین خاکی می‌رفتید و فوتبال بازی کردید و همین امر باعث شد آقای مناجاتی سرمربی وقت تیم ملی از شما ناراحت شود. این خاطره را برایمان تعریف می‌کنید؟

برای بازی با چین در هتل بودیم که من اجازه گرفتم و به زمین ارم رفتم چون تیم چمران بازی داشت. فکر می‌کنم با تیم تجارت که علی دایی برای آن‌ها بازی می‌کرد بازی داشتیم. وقتی کمی از بازی گذشت و ما یک گل خوردیم دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و لباس‌هایم را عوض کردم و وارد زمین شدم تا بازی کنم. هر چه من گفتند که فردا باید برای تیم ملی بازی کنی و الان نباید در این بازی به میدان بروی گوش نکردم. در همان بازی که روی زمین خاکی انجام می‌شد من بارها به زمین افتادم و زانوهایم و دست‌هایم زخم شده بود. وقتی به هتل بازگشتم و آقای مناجاتی مرا دیدند فکر می‌کرد از جنگ بازگشتم چون همه جای بدنم خونی بود. به او گفتم که با موتور به زمین خورده‌ام با این حال آقای مناجاتی به من گفت هر طور شده باید فردا برای تیم ملی بازی بکنی. من هم گفتم به جکوزی بروم، خوب می‌شوم برای بازی مشکلی ندارم.

* بعد از آقای مناجاتی هم علی پروین هدایت تیم ملی را بر عهده گرفت. از دوران او هم برای ما صحبت کنید.

وقتی علی پروین آمد یک تیم رویایی جمع کرد و شش ماه در اردو بودیم که بعد به بازی‌های آسیایی در سال ۹۰ رفتیم و قهرمان شدیم. در روزهای اردو روزی سه جلسه تمرین می‌کردیم. یادم می‌آید در هواپیما یکی از خبرنگاران از علی پروین پرسید که نتیجه عملکرد تیم ملی در بازی‌های آسیایی چه خواهد شد که پروین به شوخی گفت: “با ۲۰ عملی می‌روم و قهرمان می‌شویم”. در بازی‌های آسیایی سال ۹۰ آنقدر تیم خوبی داشتیم که یک تیم کامل هم روی نیمکت بود.

* می‌گفتند یکی از محاسن علی پروین این بود که نگاه رنگی نداشت. یعنی هر بازیکنی که آماده بود را دعوت می‌کرد. شما هم این موضوع را تایید می‌کنید؟

بله آقای پروین نگاه رنگی نداشت و هر بازیکنی خوب بود را دعوت می‌کرد اما موضوعی که مطرح بود این بود که اگر هفت بازیکن استقلالی به تیم ملی دعوت می‌کرد سعی می‌کرد هفت بازیکن هم از پرسپولیس دعوت کند. چون نمی‌خواست کسی را ناراحت کند.

* بعد از افتخارات بازی‌های آسیایی سال ۹۰ در سال ۹۲ در هیروشیما تیم ملی ناکامی بزرگی را تجربه کرد. از آن روزها خاطره‌ای دارید؟

در قطر بودم که آقای پروین با من تماس گرفت تا به تیم ملی بروم. گفتم که مدت‌هاست بازی نکرده‌ام و آمادگی خوبی ندارم. در آن مقطع زمانی مجید نامجومطلق دچار مصدومیت شده بود. به علی پروین گفتم که آماده نیستم اما او می‌گفت که مرده‌ات هم به درد تیم ملی می‌خورد. فقط می‌خواست من یک سال محروم شوم. (باخنده) آمدم و به هیروشیما رفتیم. در بازی اول کره شمالی را دو بر صفر بردیم اما در بازی دوم برابر امارات بازی با تساوی بدون گل به پایان رسید. بازی آخر با ژاپن، آن‌ها هم سه امتیاز داشتند و می‌خواستند بازی را ببرند که شش امتیاز بشوند. همین شد که این بازی یک فینال تمام عیار شود. آقای جمال شریف داور مسابقه در آن بازی واقعا یک‌طرفه به سمت ژاپن قضاوت کرد که باعث جنجال‌های زیادی در بازی شد. او بد قضاوت کرد و کتک خورد و من هم یک سال محروم شدم. بعد از آن بازی هم بخاطر جنجال‌های رخ داده من، مجتبی محرمی و فرشاد پیوس هر کدام یک سال محروم شدیم. شاید اگر به داور مسابقه پول می‌دادیم اینگونه قضاوت نمی‌کرد. داور آنقدر بد سوت زد که بازیکنان ما را عصبی کرده بود. بازیکنان ما از کنار یک بازیکن عبور می‌کردند، خطا می‌گرفت. آنجا بود که بحث و دعوا با داور شروع شد. من فکر می‌کنم در آن مسابقات آقای پروین اشتباهاتی داشت چون ما با یک ترکیب ثابت هر سه بازی را انجام دادیم. می‌توانست با تعویض‌هایی جریان بازی را تغییر دهد اما این کار را نکرد. داور ابتدا فرشاد پیوس و بعد نادر محمدخانی را اخراج کرد و بعد اتفاقی رخ داد که نمی‌توانم بگویم. فرشاد پیوس به اشتباه اخراج شد. مجتبی محرمی از بین پاهای من داور را زد و داور پیوس را اخراج کرد. بعد از آن محرومیت که یک سال خانه نشین شدم دیگر تیم ملی را هم از دست دادم. بر اساس رای فدراسیون فوتبال من حتی از بازی‌های داخلی ایران هم محروم شده بودم. البته تمرین می‌کردم و اینگونه نبود که خودم را رها کنم و یکسال بعد وقتی به قطر رفتم با آن تیم قهرمان شدیم. همان سال یکی از بهترین بازیکنان خارجی لیگ قطر شدم. مربی برزیلی تیم ملی قطر در یک مصاحبه گفته بود کرمانی مقدم می‌تواند در تیم‌های بزرگ اروپایی بازی کند. با این شرایط می‌توانستم دوباره برای تیم ملی انتخاب بشوم اما این اتفاق نیفتاد. اگر در پرسپولیس بودم به تیم ملی دعوت می‌شدم چون دور شدن از پرسپولیس مرا از تیم ملی هم دور کرد. البته بعدا جمال شریف را در قطر دیدم. من را به خوبی به یاد داشت. از من می‌ترسید. در یک بازی که داور بود، اصلا خطایی از من نگرفت (باخنده).

کرمانی مقدم: پروین گفت با ۲۰ عملی قهرمان آسیا می‌شویم/ جمال شریف از من می‌ترسید

* می‌خواهیم درباره داربی‌هایی که بازی کردید هم صحبت کنید. در اولین داربی در شهریور سال ۶۷  یک گل به ثمر رساندید  که آن گل هم از کنار تیرک دروازه بعد از پاره کردن تور وارد دروازه شد.

بله، داور آن صحنه را گل اعلام کرد اما بعد از چند دقیقه که خوشحالی کردم متوجه شدم که کمک داور گل را مردود اعلام کرده است. بعد از دریبل زدن صادق ورمرزیار وارد محوطه جریمه استقلال شدم و هر چه نگاه کردم بازیکن خودی ندیدم. به همین خاطر از زاویه بسته شوتم را به سمت دروازه زدم. همه در حال خوشحالی بودیم که دیدم کمک داور متوجه شده توپ از کنار تیرک عبور کرده است. البته خودم متوجه شدم اما به روی خودم نیاوردم اما وقتی داور پرسید توپ از بغل تیر عبور کرده است؟ جواب من مثبت بود. آن بازی با نتیجه یک بر یک به پایان رسید.

* تلخ‌ترین داربی که تجربه کردید مربوط به کدام بازی است؟

همان باخت سه بر یک که گلش را من زدم. آن زمان یورگن گده سرمربی پرسپولیس بود. او من و فرشاد پیوس را همیشه در تمرینات نگه می‌داشت تا شوت در چهارچوب بزنیم. به همین خاطر مطمئن بودم من و فرشاد پیوس فیکس تیم برای بازی با استقلال هستیم اما یک روز قبل از بازی آقای عابدینی مدیرعامل وقت باشگاه به تمرین آمدند و علی دایی را به جای من در ترکیب اصلی قرار داد. چون او در ترکیب تیم دخالت می‌کرد. در آن بازی نیما نکیسا سه گل بسیار بد خورد. من همیشه می‌گفتم نکیسا باید به دنبال خوانندگی برود نه اینکه فوتبال بازی کند. سه هیچ عقب افتادیم و در نیمه دوم من آمدم و یک گل به ثمر رساندم. یک گل هم فرشاد پیوس به ثمر رساند که داور آفساید گرفت. در آن بازی بهزاد غلامپور ستاره استقلال بود و هر چه ما زدیم او گرفت. اگر داور در آن بازی اشتباه نمی‌کرد و گل سالم ما را آفساید نمی‌گرفت با اختلاف چند گل بازی را می‌بردیم.

*یکی از داربی‌هایی که برای شما بسیار عجیب تمام شد مربوط به سال ۷۴ است. شما در آن بازی به یکباره پیراهن خود را پاره کردید که حواشی زیادی برایتان ایجاد کرد.

آن بازی در شرایطی برگزار می‌شد که آقای استانکو یک روز قبل از بازی به اردو اضافه شدند و در عمل حمید درخشان ترکیب تیم را چیده بود. ما وارد بازی شدیم و آنقدر عملکردم خوب بود که اجازه نمی‌دادم بازیکنان استقلال نفوذ کنند. وقتی تابلو تعویض بالا رفت و من قرار بود با آقای علی دایی تعویض بشوم بسیار عصبانی شدم و یقه پیراهنم را گرفتم و کشیدم که منجر به پارگی پیراهنم شد. گویا یک نوشته هم روی پیراهن بود که حاشیه‌هایی از این جهت ایجاد کرد. می‌گفتند که به نوشته روی پیراهن بی احترامی کرده‌ام اما آقای عابدینی می‌گفتند که او اصلا اهل این کارها نیست. بعد از آن بود که دیگر برای پرسپولیس بازی نکردم. پیراهن‌های آن موقع جنس نامرغوبی داشت و به راحتی پاره می‌شد. وقتی می‌خواستم به رختکن بروم جلوی پیراهنم پاره شده بود و تصویرش را از عکاس‌ها گرفتند. وقتی هم که وارد رختکن شدم باقی پیراهن را هم پاره کردم اما کسی آن صحنه را ندید. البته آقای عابدینی خودش مرا دو جلسه محروم کرد که از بالا دیگر یک سال محرومم نکنند.

* بعد از آن هیچ وقت با حمید درخشان صحبت نکردید که چرا شما را تعویض کرد؟

چرا از او پرسیدم که دلیل تعویضش چه بود که او گفت بخاطر سن و سال فرشاد پیوس زشت بود که او را تعویض کنم و به همین خاطر تو را بیرون کشیدم. البته من کارم اشتباه بود و قابل تایید نیست. الان خودم مربی هستم و اگر بازیکنی چنین کاری بکند او را اخراج می‌کنم. بعد از آن دو تیم خیلی خوب ایران به من پیشنهاد خوبی دادند اما نمی‌خواستم به غیر از پیراهن پرسپولیس پیراهن دیگری را بر تن کنم. البته اگر الان بود پیشنهاد آن‌ها را می‌پذیرفتم. هم ذوب آهن و هم سپاهان مرا می‌خواستند و پول خیلی خوبی هم می‌داند. وقتی از قطر به ایران بازگشتم تیم بهمن بازیکنان خوب را جمع کرده بود و علاوه بر پول خودرو اپل هم می‌داد اما قبول نکردم، چون می‌گفتم نمی‌خواهم مقابل پرسپولیس بازی کنم. ۱۰ میلیون تومان به من پول می‌دادند که می‌توانستم چندین خانه بخرم. همان نیم فصلی که برای کشاورز بازی کردم هم از بدترین روزهای زندگی‌ام بود.

* در یک سالی که محروم بودید آیا تمرینات خود را انجام می‌دادید که بدن شما از آمادگی خارج نشود؟

بله با فرشاد پیوس و گاهی با پرسپولیس تمرین می‌کردم. گاهی هم در شمال کنار ساحل تمرین می‌کردم.

* چند سالی است که در عرصه مربیگری فعالیت می‌کنید و همیشه دستیار فرهاد کاظمی بوده‌اید. چه شد که همکاری شما با او شروع شد چون در هیچ تیمی با آقای کاظمی هم بازی نبوده‌اید.

زمانی که آقای شهسواری مدیرعامل پیکان بود مرا مربی جوانان پیکان کرد که همان سال نتایج خوبی گرفتیم. آقای کاظمی هم در تیم بزرگسالان پیکان فعالیت می‌کردند که خواستند من با او همکاری کنم. ما سه بار پیکان را به لیگ برتر آوردیم. خیلی چیزها از آقای کاظمی یاد گرفتم. او مربی بسیار خوبی است. در ذوب آهن، سیاه جامگان با آقای کاظمی همکاری کردم اما یکی از باشگاه‌هایی که ما در آن کار کردیم و واقعا مشکلات زیادی داشت باشگاه سیاه جامگان بود. هر چه می‌گفتیم می‌گفتند بخاطر امام رضا اعتراض نکنید.

* سال‌هاست مربیگری می‌کنید اما هیچ وقت مربی پرسپولیس نشدید. آیا تا بحال پیشنهاد همکاری از این باشگاه داشته‌اید؟

هیچگاه به من پیشنهاد همکاری از پرسپولیس نشده است. با مربیان خیلی خوبی هم کار کرده‌ام و تجربه بسیار زیادی دارم اما نخواستند که برای تیم محبوبم کار کنم. شاید بخاطر گذشته‌ام و اتفاقاتی که بوده و یا اینکه با مربی کار کرده‌ام که مورد پسند برخی نبوده است. در این ۲۰ سال به عنوان یک معلم با جوانان کار کرده‌ام و نتایج خوبی هم گرفته‌ام. اینکه چرا در تیم محبوبم کار نمی‌کنم را باید از مدیران باشگاه بپرسید.

* اینکه از پرسپولیس پیشنهاد همکاری نداشتید، آیا به نقش دلال‌ها هم ارتباط دارد؟

اصلا شک نکنید. با قدرت می‌گویم که اگر با دلال‌ها ارتباط داشتم الان هر تیمی می‌خواستم می‌رفتم. مدیرانی داریم که زیرمیزی می‌گیرند و با دلالان ارتباط دارند.

انتهای پیام

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.