به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، امروز بزرگداشت یکی از نامدارترین شاعران ادبیات فارسی، جلال الدین محمد بلخی، مشهور به مولوی است، در روزهایی که اندیشه این شاعر بزرگ، در حاشیه خوانش های گوناگون قرار گرفته و ظن های گوناگونی از عشق و معرفت با برداشت از کلام او گفته می شود، مهدی محبتی، استاد زبان و ادبیات فارسی، عرفان شناس و مولوی پژوه، به برخی شبهات درباره این شخصیت ادبی پاسخ داد.
محبتی در ادامه گفتگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا که روز گذشته با عنوان شمس تبریزی، از فهمیدن نمیترسید و جرات پرسیدن داشت منتشر شد، درباره آثاری که به عنوان اندیشه مولانا و شمس در بازار کتاب عرضه می شوند، گفت: شمس خودش می گفت مرا با این عوام کار نیست، من دنبال دانه درشت ها هستم، این کتاب هایی که می شنوم یا می بینم، بیش از ۸۰ درصد آن زاییده فکر نویسنده است، وقتی می بینند که توده ها استقبال می کنند و به روش های مختلف، کلاس هایی می گذارند، دوره های آموزشی برگزار می کنند، کتاب می نویسند و مخاطب هم دارند، به گونه ای مد روز است و مردم هم که نمی دانند خوب و بد کدام است، به دنبال آن ها راه می افتند. ناشران هم که فروش دارند و نویسندگان هم که معروف می شوند و مردم هم سرگرم شده اند، چه بهتر از این؟ متاسفانه در سایه بیتوجهی متولی فرهنگی این آثار کم ارزش منتشر می شوند، حتی آثار مشهور هم که به چاپ ۷۰ یا ۸۰ رسیده است، یک تصویر دگرگونه و دور از واقعیت از شمس و مولانا ارایه می دهند، همان طور که از خیام، عطار، حافظ و باقی شاعران.
علت این کار هم این است که کتاب های ضعیف را خود مخالفان ما، مثلا در کشور ترکیه، با سرمایه گذاری قابل توجه منتشر و معرفی می کنند، تا اجازه ندهند ایران مرکز فرهنگی شود و جاذبه های توریستی آن کشورها را کم کند. این مسئله فقط درباره کتاب ها نیست، همایش ها و سخنرانی های بسیاری هم هست که واقعا هیچ ارزش علمی و ادبی ندارد اما مخاطب دارد. البته این کتاب ها بد نیست، مخاطب هم دارد اما نشان می دهد که این افراد حتی از روی اثر مولوی نمی توانند بخوانند.
محبتی ادامه داد: بسیاری از استادان ترک، معتقدند که مولوی اشعارش به ترکی گفته، بعد از آن به فارسی برگردانده شده است، بعد رفتیم از استاد عبدالباقی گولپینارلی (۱۹۰۰–۱۹۸۲، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و ادبیات و خلیفه فرقه مولویه)، اسنادی آوردیم که گفته است مولوی ترکی نمی دانسته است. این مساله بیشتر تقصیر ماست، چون در این سال ها سرمایه گذاری روی ادبیات نداشته ایم و خودمان کم کاری کرده ایم.
این استاد دانشگاه افزود: ادبیات سرمایه بزرگ فرهنگی ماست و بارها گفته ام که از نفت و انرژی هسته ای هم مهم تر است چون درآمدزایی بیشتری دارد اما ادبیات به تعبیر دقیق کلمه، در ایران یتیم است و هیچ متولی درستی ندارد، در حالی که اگر سیاست ها به سمت گسترش فرهنگ، بیرون راندن اندیشه های ضعیف و رشد افکار مترقی باشد، ادبیات می تواند کشور را ثروتمند کند. یک بار خبرنگاری از مقام رهبری نقل قول کرد که شعر ثروت ملی است، من گفتم این جمله را باید با آب طلا در همه اداره ها بنویسند و آویزه گوش کنند، شعر ثروت ملی است، چون مثلا ترکیه، تنها از گردشگری پیرامون مولوی به اندازه نفت ایران، درآمد دارد. در حالی که ما خیام، حافظ، سعدی، فردوسی، عطار و ده ها نفر دیگر را داریم اما چقدر از این راه درآمد داریم؟
مولانا صلح کل است
محبتی در توضیح این که مولانا را چگونه معرفی می کند، گفت:
مولانا صلح کل است، با کسی جنگ ندارد و واقعا عارف است، تالیفاتش بر اساس پذیرش و تسامح است و اصلا خشونت در آن نیست البته مولوی گاهی به مخالفان خود هم تاخته، اما همواره به لطافت سخن گفته است. در مقدمه کتاب توضیح داده ام که به دو دلیل شمس را بیشتر دوست دارم، یکی شخصیت شمس و دیگری نحوه سلوک او که با کل تاریخ تفکر ما متفاوت است و برای او تابویی وجود ندارد اما مولانا همیشه نظر لطف و مرحمت دارد و حتی از او به عنوان روح زنانه یاد می کنند، او مادرانه برخورد می کند و همه را زیر پر خود می گیرد.
وی در توضیح این نکته که پیشتر مولوی را شاعر قرون آینده خوانده است، گفت: جمله کامل تر این است که برخی بزرگان ما شاعران قرن بیست و پنج هستند، یکی از آنها نیز عطار است، در کتاب قرن های بی زمان (درباره زندگی و آثار عطار نیشابوری) که به تازگی منتشر شده نیز این نکته را توضیح داده ام. این جمله را از فروزانفر نقل کرده ام که در مورد برخی شاعران چون مولوی و عطار، بشر باید سیصد تا چهارصد سال دیگر برود تا به آنها برسد.
محبتی ادامه داد: اندیشه و فرهنگی که آنها تبلیغ می کنند، یکی گذر از مرزهای احمقانه جغرافیایی و نژادی و زبانی و حتی اعتقادی است، آنها اندیشه و بیان شان این است که
ملت عشق از همه دینها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست (مثنوی معنوی، دفتر دوم، عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان)
و یا
علت عاشق ز علتها جداست/ عشق اصطرلاب اسرار خداست (مثنوی معنوی، دفتر اول، بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند)
وی افزود: به این عنوان این که بشر هنوز درگیر این مسائل ابتدایی است که من بهترم یا تو؟ نژاد من بهتر است یا تو؟ زبان من یا زبان تو؟ کشور من یا کشور تو؟ اعتقاد من یا اعتقاد تو؟ و برای اثبات این مساله یکدیگر را می کشند. در چنین چشم اندازی عطار دنیایی را می گشاید که سیمرغ از همه مرغان عالم تشکیل شده است، وحدتی که در این کثرت است، می گوید ما همه آدمیم، همه یک روحیم، یک جانیم و از یک حقیقت برخاسته ایم، مولانا نیز همین را می گوید.
این پژوهشگر ادامه داد: به همین اعتبار، مولوی، عطار و دیگر شاعران بزرگ، شاعرانی هستند که در قرن های آینده شناخته خواهند شد و مردم دنیا پس از جنگ ها و جدال های ابتدایی به این نقطه می رسند، البته که بعید است برسند، تاریخ گذشته بشر نشان داده که
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست / عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی (دیوان حافظ؛ غزل ۴۷۰)
اما عده ای هستند که به این حقیقت خواهند رسید، عده ای می فهمند که این شاعران برای زمانه ما نیستند و حتی همین امروز افرادی هستند که با این شاعران مخالفند و اعتقادات آنان را زیر سوال می برند و خدا اگر نعمتی را به ملتی داد و دید شایستگی ندارند، آن نعمت را خواهد گرفت.
کلام مولانا و شاعران بزرگ فارسی متعلق به دنیای پساعقلانیت است
محبتی در توضیح این که مولانا چگونه به بهتر شدن دنیای امروز کمک خواهد کرد، گفت: مولوی به ما علم کشاورزی، ساختمان سازی، رشد اقتصادی و… را یاد نمی دهد، این موارد را عقلانیت اجتماعی ما باید بسازد، این نکته به این معنی است که عرفان برای جامعه ای است که از عقلانیت گذشته، نه جامعه ای که هنوز به عقلانیت نرسیده باشد. اگر تعلیمات این شاعران را برای آدم های نادان و کم عقل گسترش بدهیم، نه تنها میوه ای از آن درخت نخواهیم چید، آن جامعه را هم تباه خواهیم کرد اما اگر جامعه ای به ثبات و عقلانیت رسیده و می داند حیات اجتماعی در کار و تولید است، البته نه تولید کاپیتالیستی و امپریالیستی، در حد نیازهای متعادل انسانی، اگر کسی درآمد کافی برای گذران زندگی دارد، خانه و لباس و خوراکش هم فراهم است، برای این که دلش شاد شود، می تواند سراغ ادبیات برود.
اگر ما عرفان را عوامانه کنیم و بخواهیم در جامعه ای پیشاعقلانی مطرح شود، آن جامعه را تباه خواهیم کرد ولی اگر عرفان را پساعقلانی کنیم، یعنی جامعه را به علم و ثبات برسانیم و رشد کرده باشد، می توانیم معنای زندگی را از شاعران بپرسیم. جامعه ای که نیازهای اولیه اش را برطرف کرده است، با نیازهای ثانویه اش مثل معنی زندگی، حقیقت عشق، رابطه انسانی، همزیستی مسالمت آمیز و… در دل عرفان مولانا و آثار دیگر شاعران وجود دارد. عشق به صورتی که امروز جهان غرب با جنسیت یکی کرده است، این سوال است که آیا عشق تنها به جنسیت تعلق می گیرد؟ اما انسان وقتی عاشق می شود، عشقش به محتواست و جسم او ظرف آن محتوا می شود، من اگر عاشق باشم، دلباخته جسم طرف مقابل نمی شوم.
این عرفان شناس با اشاره به مفهوم عشق در کلام مولانا، گفت: مولانا می گوید آن چه ما را به هم می رساند، صورت نیست، بی صورتی است که در صورت خود را نشان می دهد، همین تحلیل می تواند به جهان معاصر معنا بدهد. وقتی مولانا می گوید:
ای بسا هندو و ترک همزبان/ ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست/ همدلی از همزبانی بهترست (مثنوی معنوی، دفتر اول، حکایت هدهد و سلیمان)
مولانا می گوید مخاطب تو کسی است که خویشاوند روح توست، این چیزی است که دنیا به آن نیاز دارد اما همه به دنبال موضوعاتی هستند که برای دنیا هیچ فایده ای ندارد و عمق موضوعات را پیدا نمی کند.
به گزارش ایرنا، آخرین اثر منتشر شده از مهدی محبتی، قرنهای بیزمان نام دارد که به نقد و تحلیل منطقالطیر میپردازد، اما صرفا محدود به آن نیست و از بطن آن تقریبا همه آثار عطار و بهویژه منظومهها و شخصیت خود عطار نیز معرفی و نقد میشوند تا امکان نگاهی یکپارچه و هماهنگ ابتدا به منطقالطیر و از طریق آن به آثار و کل معرفت و شخصیت و عرفان عطار فراهم آید.
قرنهای بیزمان هفت فصل دارد: از منطقالطیر قرآنی تا منطقالطیر عرفانی، هفت وادی (نگاهی به سیر تکوین و تدوین منازل و مقامات عرفانی از آغاز تا عهد عطار)، سایه یا خورشید (عطار و تبیین رابطه انسان و خدا در منطقالطیر)، ابنعربی و عطار؛ معماران نظریه وحدت در فرهنگ اسلامی- ایرانی، اکتشاف متن؛ تحلیل مبانی ساختاری – معنایی روایتهای عطار، سیمرغ؛ خودکامه یا خدا؟، در جدال نقش با نقاش (تحلیل احوال روانی عطار در سرودن منطقالطیر)
این کتاب در ۹۵۶ صفحه توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.