بسمالله الرحمن الرحیم
نیمه شعبان از دیرباز برای مردم مسلمان و دوستدار اهل بیت(ع) در کشورمان ایران بسیار زیبا و شادی آفرین بوده است. از سالهای دور قبل از انقلاب به یاد دارم که در آستانه نیمه شعبان زادروز امام دوازدهم حضرت صاحبالزمان(عج) چه شور و غوغایی در هر کوی و محله برپا میشد، تمام کوچهها و خیابانها و معابر توسط مردم آذینبندی میشد و تمام مردم از کوچک و بزرگ در این چشن عمومی و همگانی همکاری و همیاری داشتند.
با شروع انقلاب اسلامی این احساسات و شور و شوقها به اوج خود رسید، در آن زمان تمامی مساجد مملو از جمعیت بود و در اکثر مساجد صفوف نماز به خیابانها کشیده میشد اما به مرور از این رغبت عمومی نسبت به شعائر دین کاسته میشد و ما متأسفانه توجه نداشتیم که این واگرایی دلیلش چیست؟!
امروزه متأسفانه سرخوردگی مردم از مسائل دینی به اوج خود رسیده است، اکثر مساجد کشور خالی از جمعیت هستند، حتی مساجد بزرگی که زمانی نماز جماعتهای هزاران نفری در آن برگزار میشد، هم اکنون تعداد نمازگزاران از چند ده نفر پیرمرد و پیر زن تجاوز نمیکند!
در رژیم گذشته قاطبه مردم سعی میکردند تدین خود را حفظ کنند و علیرغم تلاش رژیم شاه برای گسترش فساد و فحشاء در کشور، اما اکثریت قریب به اتفاق مردم مواظبت میکردند و در رعایت دستورات دینی کوشا بودند.
*نمونههایی از دینداری مردم در گذشته
یکی از عالمان بزرگ که در کودکی به او علاقمند بودم مرحوم آیتالله العظمی سیدعلی بهبهانی (متوفی ۱۳۵۴ شمسی) از مراجع بزرگ تقلید بود که شش ماه در اصفهان و شش ماه در اهواز سکونت داشت. این عالم بزرگ در ماه مبارک رمضان در مسجد بزرگ میدان نقش جهان اصفهان که از یادگاریهای عهد صفوی است نماز جماعت میخواند، برای من که در آن زمان کودکی در مرحله دبستان بودم تماشای این همه جمعیت بسیار جذاب بود و هر روز ظهر به آنجا میرفتم و میدیدم تمام صحنها، شبستانها و راهروها و حیاط بسیار بزرگ آن مسجد که هزاران نفر را در خود جای میدهد، مملو از جمعیت است و حتی صفوف نماز جماعت به میدان نقش جهان کشیده میشد و گاهی امتداد این صفوف تا جلوی عمارت عالی قاپو در وسط میدان نقش جهان میرسید! یعنی شاید جمعیتی حدود یکصد هزار نفر! این جمعیت برای یک نماز جماعت آن هم در پنجاه سال پیش اصفهان که شاید کل جمعیت این شهر سیصدهزار نفر بود، خیلی زیاد است و این نشان از رغبت زاید الوصف مردم به شعائر دینی و علاقه و اعتقادشان به روحانیت داشت.
مرحوم آیتالله بهبهانی وقتی در سال ۱۳۵۴ شمسی در ۹۳ سالگی در اهواز از دنیا رفتند، تشییع جنازهای یکصد هزار نفری برای او در اهواز برگزار شد که شاید کل جمعیت اهواز در آن زمان دویست هزار نفر بیشتر نبود و این نشانگر پیوند عمیق مردم و روحانیت بود.
از این نمونهها در آن زمان فراوان داشتیم، هنگامی که در همان سال ۱۳۵۴ شمسی مرحوم آیتالله سیدابوالحسن شمس آبادی به دست گروهک منحرف مهدی هاشمی معدوم مظلومانه به شهادت رسید، به طوری که سحرگاهان هنگام عزیمت به مسجد جهت اقامه نماز صبح وی را ربوده و سپس او را به بیرون شهر برده و خفه کردند و جسدش را در حاشیه خیابان درچه پیاز اصفهان رها کردند، از همان صبح که جنازه ایشان کشف شد و خبرش سینه به سینه نقل میگردید تا عصر نشد که تمام شهر اصفهان یکپارچه تعطیل و عزادار شد و پرچمهای سیاه بر سردر مغازهها و بازار و خیابانها نصب شد و چند روز بعد تشییع جنازه باشکوهی با حضور بسیاری از مردم اصفهان و شهرهای مختلف برگزار شدکه شاید قریب دویست هزار نفر بودند و تنها از شهر اهواز شنیدم که شصت اتوبوس آدم آمده است.
مردم ایران همیشه دیندار بودند و در مراسمهای مذهبی مانند اعیاد و عزاداریها سنگ تمام میگذاشتند که توصیف آنها از حوصله این نوشتار خارج است.
نیمه شعبان است و امام زمان(عج) خود شاهد است که از سر دلسوزی برای این انقلاب و کشور که خونهای زیادی به پای آن ریخته شده است میگویم ما هیچ وقت منهای مردم قدرتی نداریم هر چند قدرتمندترین باشیم! امروزه جمهوری اسلامی در ابعاد نظامی پیشرفتهای زیادی به دست آورده است و لیکن هیچگاه این پیشرفتها ما را از پشتوانه مردمی نظام بینیاز نمیکند، ما از خلوتی مساجد باید بترسیم، باید به فکر چاره باشیم، باید به فکر آشتی نسل جوان با مبانی دینی و مسجد باشیم.
مطمئناً شرایط اقتصادی کشور و نابرابریها و ناکارآمدی و سوء عملکرد بعضی دستگاهها بیتأثیر در واگرایی فعلی نیست.
در چنین شرایطی شما هر چقدر تبلیغات دینی داشته باشید اگر نتیجه عکس ندهد فایدهای هم ندارد! ابتدا باید به فکر نان مردم باشیم، باید به فکر اجرای عدالت باشیم، مردم باید اخلاص را در مسئولان ما مشاهده کنند و سطح زندگیشان باید پایینتر از مردم باشد تا مردم همچنان وفادار بمانند و ایستادگی کنند.
* خاطرهای از دوران وزارت مرحوم استاد سیدعلی اکبر پرورش
در زمان وزارت مرحوم استاد سیدعلی اکبر پرورش در دهه ۶۰ روزی صبحانهای در منزل ایشان بودم که سینی نان و چای آوردن و گفتند ببخشید پنیر نداریم و کوپن پنیرمان تمام شده است! او وزیر آموزش و پرورش بود ولی در خانهاش پنیر یافت نمیشد! او گاهی مخفیانه و به دور از چشم محافظین با شهید رجایی سوار بر موتور میشدند و در شهر میچرخیدند و از نزدیک با مردم در تماس و ارتباط بودند و حتی خود من را چند بار با موتور به مقصد رساند در حالی که وزیر مملکت بود!
یک بار او را دیدم که کپسول گاز را خودش به دست گرفته و به منزل میبرد و دو محافظش در طرفین او راه میروند، من با دیدن این منظره به محافظان گفتم شما جوان هستید، کپسول گاز را از حاج آقا بگیرید و کمک ایشان کنید که در اینجا استاد پرورش گفتند خیر! هرکسی باید بار خودش را خودش بر دوش بکشد و ما نباید بار خود را بر دوش دیگران بگذاریم!
او یک منتظر واقعی و عاشق دلباخته امام زمان (عج) بود و مردم قول و فعل او را با هم مطابق میدیدند و ایمان میآوردند.
سلوک روحانیت و پیوستگی آنها با مردم همیشه طوری بود که مردم نه تنها شیفته آنها بودند، حتی جانشان را فدای آنها میکردند، آیا امروز هم اینطور است؟!
*پیوند عمیق مردم شوشتر و آیتالله حاج شیخ محمدتقی شوشتری در زمان جنگ
یکی از عالمان بزرگ که در جوانی توفیق دیدارش را داشتهام مرحوم آیتالله محمدتقی شیخ شوشتری یا تستری است که در شهر شوشتر اقامت داشت و مردم خوزستان و شوشتر او را خیلی قبول داشتند به طوری که بدون اجازه او کاری نمیکردند!
در ابتدای جنگ که مردم مناطق مرزی شهرها را تخلیه میکردند و میرفتند، مردم شوشتر گرد خانه آیتالله شوشتری تجمع کرده و از او کسب تکلیف کردند، گفتند جنگ شروع شده و زندگیمان در خطر است، ما چکار کنیم؟ بمانیم یا برویم؟!