در بخشی از این سخنان، مدیرعامل با اشاره مستقیم به پروژههای انتقال برق سبزوار و نیروگاه خورشیدی ۶۰۰ مگاواتی، بار دیگر بر راهبرد «پیشنگری انرژی» تأکید کرد؛ راهبردی که بدون اغراق، امروز به خط تمایز میان بقای تولید و توقف خطوط بدل شده است. تملک نیروگاه سبزوار نهتنها یک اقدام سرمایهگذاری، بلکه تصمیمی راهبردی برای تضمین تولید پایدار در سالهای پرریسک آینده است؛ تصمیمی که در صورت تحقق کامل پروژه خورشیدی، میتواند فولاد خوزستان را از مصرفکننده صرف انرژی، به بازیگری مسئول در پایداری شبکه برق کشور تبدیل کند.
در کنار بحران انرژی، ابراهیمی به معضل مزمن صادرات فولاد و بازنگشتن ارز اشاره کرد؛ جایی که افزایش ۲۷ درصدی ارزش صادرات، در عمل سودی متناسب برای صنعت به همراه نداشته است. اشارهای صریح به کارتهای بازرگانی یکبارمصرف، که پرده از واقعیتی برمیدارد که سالهاست شفافیت صادرات را مخدوش کرده است. وقتی میزان صادرات شرکتهای فولادی مشخص و ارز آنها الزاماً در سامانه نیما بازمیگردد، بدیهی است که بخش قابلتوجهی از ارز بازنگشته، به ساختارهای غیررسمی و خارج از بدنه تولید مربوط میشود؛ پدیدهای که نهتنها به صنعت فولاد، بلکه به اقتصاد ملی آسیب میزند.
اما شاید مهمترین بخش سخنان مدیرعامل، نه در اعداد و پروژهها، بلکه در تأکید او بر دو مفهوم کلیدی نهفته باشد: ایمنی و حفظ داراییهای مشهود و نامشهود.
ابراهیمی با صراحت اعلام کرد که در حوزه ایمنی، همه کارکنان صف «مدیر HSE» هستند. این نگاه، عبور از رویکرد سنتی و بخشنامهای به ایمنی است. در صنایع سنگین مانند فولاد، ایمنی صرفاً یک واحد سازمانی یا مجموعهای از دستورالعملها نیست؛ بلکه یک فرهنگ است. تجربههای جهانی نشان میدهد سازمانهایی که ایمنی را به مسئولیت جمعی تبدیل کردهاند، نهتنها حوادث کمتری داشتهاند، بلکه بهرهوری بالاتری نیز تجربه کردهاند. تجهیز ناوگان آتشنشانی و آمبولانسها، اگرچه نمادی عینی از توجه به جان انسانهاست، اما پیام اصلی آن در این است که سرمایه انسانی، ارزشمندتر از هر خط تولید و هر تن محصول است. صنعتی که نیروی انسانی سالم نداشته باشد، حتی با وفور انرژی و سرمایه نیز پایدار نخواهد ماند.
در امتداد همین نگاه، تأکید مدیرعامل بر داراییهای مشهود و نامشهود، هشداری جدی برای سازمانهای بزرگ است. در دنیای امروز، دارایی یک شرکت تنها به تجهیزات، زمین و ماشینآلات خلاصه نمیشود. اطلاعات، برنامههای راهبردی، دادههای تولید، قراردادها، و حتی تحلیلهای مدیریتی، بخشی از سرمایه نامشهود سازماناند. انتقال غیرمسئولانه این اطلاعات، همانقدر خطرناک است که سرقت فیزیکی تجهیزات. تفکیک هوشمندانه میان «شفافیت» و «برهنگی اطلاعاتی» که ابراهیمی به آن اشاره کرد، دقیقاً نقطهای است که بسیاری از سازمانها در آن دچار خطا میشوند. شفافسازی برای نهادهای قانونی و بازار سرمایه یک الزام است، اما افشای بیضابطه اطلاعات راهبردی، میتواند سازمان را در معرض رقابت ناسالم، فشارهای بیرونی و حتی تهدیدهای امنیتی قرار دهد.
در نهایت، تأکید او بر اینکه «امین بودن از تخصص مهمتر است»، یادآور یک اصل بنیادین در مدیریت بحران است. در شرایطی که سازمان با فشارهای بیرونی، کمبود انرژی و ریسکهای اقتصادی مواجه است، امانتداری نسبت به داراییهای مادی و معنوی، شرط بقای سازمان است. تخصص بدون تعهد، میتواند به فرسایش سرمایهها بینجامد؛ اما تعهد و امانتداری، حتی در سختترین شرایط، امکان بازسازی و تداوم را فراهم میکند. سخنان مدیرعامل فولاد خوزستان، اگر بهدرستی در لایههای مدیریتی و عملیاتی نهادینه شود، میتواند نقشه راهی باشد برای عبور از بحرانهای امروز؛ نقشهای که از ایمنی انسان آغاز میشود و به صیانت از سرمایههای پیدا و پنهان سازمان ختم میگردد.














