×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

ویژه های خبری

امروز : یکشنبه, ۴ آذر , ۱۴۰۳
از اسب سواری «بچه پولدارها» تا خاک بازی بچه های جنوب شهری!

محله «نوروز آباد» از قدیمی ترین محلات تهران، از ابتدا یک محله جدا و مستقل نبود… مردمان این محدوده از تهران که حدود ۴۰ سالی است در اینجا زندگی می کنند زیر مجموعه ای از خلیج شمالی و جنوبی بودند و با جدا شدن از این محلات گرچه برخی مشکلاتشان کمترشده اما در عین حالا همچنان درگیر سختر ها و کاستی هایی هستند… محله نشینان این بخش از تهران مشکلاتی مشابه با سایر محلات منطقه داشته و امتیاز شاخص تری نسبت به بقیه ندارند… به همین دلیل خود را همدرد همسایه های خود می بینند… «نوروز آباد» اصلا شبیه نامش نیست… بوی کهنگی و ویرانی می دهد… « منطقه ۱۸ تمام و کمال درگیر مشکل و معضل است؛ اینگار پیشانی این اهالی محروم را اینگونه نوشته اند که درگیر مشکلاتی آنهم تا اخذ عمرشان باشند… خیلی ازاهالی که در قید حیات نیستند، با سختی و مشقت در محله زندگی کردند و همیشه ارزو داشتند که مشکلات حل شود… نگران جوان هایی بودند که در محلات محروم زندگی می کنند؛ حالا تمام گرفتاری و مشغله های آنها سینه به سینه منتقل شده و به ما رسیده است… امیدوارم ما هم آرزو به دل نمانیم و حداقل امکانات مسلم و مورد نیاز محله مان تامین شود…. دلم به حال پدرو مادرم که حرص و جوش این همه کاستی را خوردند، اعتراض کردند و به جایی نرسیدند می سوزد… آنها با خون و دل بچه هایشان را بزرگ کردند… البته توقع چندانی هم نداشتند و کمترین انتظارات انها هم نادیده گرفته شد…»

محله ای معطراز پِهِن گاو و اسب

نوروز آبادی ها وقتی با خبرنگار ما روبه رو می شوند و می خواهند در مورد مشکلاتشان بگویند، عجله دارند… تند تند حرف می زنند… به میان صحبت و حرف های یکدیگر می پرند… نگران هستند که چیزی از قلم بیافتد… یا حق مطلب آطور که باید باشد، ادا نشود… هر کدام می خواهند صحبت های دیگری را تکمیل کنند… محله نشینانی که مشخص است با وجود تحمل مشکلات، هنوز باور و امید هایی دارند…از آنها می خواهیم تا شمرده تر صحبت کنند اما گوششان بدهکار نیست و صلاح می دانند تا به همین شیوه به تمام سختی هایشان اشاره کنند… «خانم خبرنگار خودتان عمیق نفس بکشید… دم و بازدم کنید… محله بوی پِهِن، گاو و نای می دهد… خفه شدیم از این بوی بد… مسئولانی که هر از چند گاهی برای بازدید می آیند خودشان هم نمی توانند اینجا دقیقه ای بمانند و فرار می کنند… و یادشان هم می رود که ما چه قدر مشکل داریم… باشگاه سوارکاری محله هم مشکلات دیگری دارد… این باشگاه برای از ما بهتران و محلات دیگری ساخته شده، تفریح و خوش گذرانی هایش برای بالا شهری ها و بدبختی هایش برای مردم محله ما است… گاو داری هم که دیگر جای خود را دارد… هرکدام دست به دست هم دادند تا مردم را عاصی و عصبانی کنند. درست کنار خانه  و زندگی مردم، گاو و گوسفندان هم زندگی می کنند… پرنده فروشی داریم… خرید و فروش همه مدل حیوان، پرنده و چرنده درمحله انجام می شود…اصلا نوروز اباد مثل یک باغ وحش است… همه نوع حیوان خرید و فروش می شود… هرکس حیوان می خواهد و حیوان دوست دارد، بعید است که به محله ما نیامده باشد… جمعه ها محله جای سوزن انداختن نیست… هم آشکار و هم پنهانی، پرنده و حیوان معامله می شود… محله پاتوق جوانانی می شود که تفریحات خوب دارند و از خانواده های مرفه نشین بالای شهر هستند… سگ و گربه هایشان را از محله می خرند و با ماشین های آخرین سیستمشان در محل ویراژ می دهند …»

«موش» مهمان تازه وارد محله

اعضای شورایاری محله «نوروزآباد»، در گفت و گو با خبرنگار ما در ارتباط با مشکلات مربوط به همجواری بازار خرید و فروش حیوانات و پرندگان تاکید می کند: «متاسفانه درست در دل بافت مسکونی شهروندان و خیابان «ابوسعید غربی» یک گاوداری فعال است همچنین وجود یک باشگاه اسب سواری در جوار محله نیز مشکلات را دوچندان کرده است؛ ورود کامیون های سنگین به محله، بوی نامناسب، پشه و مگس از مشکلات بیشمار حاصل از این مراکز است؛ مرکز خرید و فروش پرندگان نیز به طریق دیگر معضل ساز شده است؛ ابتدا ساختمان شیکی در محله احداث و قرار شد که تنها به مرکز فروش پرنده تبدیل شود، اما با احداث این ساختمان، دست فروش ها همه مدل حیوان مثل سگ، گربه، خرگوش و حیوانات وحشی دیگر را در اطراف رها کرده و به بهانه فروش نظم محله را به هم ریخته اند، هیچ کس هم برای برقراری آرامش به این محدوده اقدامی نکرده و با متخلفان برخوردی نمی شود؛ متاسفانه محله به دلیل وجود حیوانات مختلف از معضل موش و جانواران موذی روبه رو است. وجود کارخانه های آلاینده دیگر مثل کارخانه رب سازی و … در محله و ضایعات آنها مشکلات زیست محیطی بیشماری را ایجاد کرده است. محله نیز به سیستم اکو متصل نبوده و کار احداث شبکه فاضلاب بنا به دلایل نامعلوم نیمه کاره رها شده است. »

قضیه فقط به حیوان ختم نمی شود، اصلا حیوان بهانه است، همه نوع مواد مخدردر محله مبادله می شود، اینجا تا دلتان بخواهد، خرید و فروش مواد زیاد است، جنس مواد فروش ها هم کامل است… بساطشان پر است از مواد گران و ارزان؛ مواد فروشان هم کافی است نگاهت کنند… لازم نیست لب تر کنی و بگویی دقیقا چه می خواهی، تا نگاهت کنند،جنستان را جور می کنند! گاهی سر مواد در پارکها دعوا و کتک کاری می شود…

زمین داریم، مدرسه نداریم!

جای خالی مدرسه در محله آنقدر زیاد است که شهروندان مهمترین معضل را نبود مدرسه و فضای کافی آموزشی  مناسب برآورد می کنند…« بچه ها برای رفتن به مدرسه اذیت می شوند… البته طوری با آنها برخورد کرده ایم، که به هر حال می دانند با وجود دور بودن مسیر مدرسه، باید به صورت جدی درس بخوانند و بهانه ای نداشته باشند اما واقعیت انصاف نیست بچه هایی که شوق تحصیل دارند از درس و مدسه زده و نا امید شوند… زمستان ها کارمان سخت ترمی شود… مدرسه از نیاز های اصلی محله است… تمام بچه ها برای درس خواندن به محله خلیج می روند… مدرسه ها هم دو شیفت هستند با اینکه دیگر مدرسه های شیفتی وجود ندارد… اما همچنان کلاس ها پر از دانش آموزانی است که از محله های اطراف آمده اند… مدرسه ها هم با توجه به جمعیت بالا، مشکلات ریز و درشت و خاص خود را دارند… فرسوده و عاری از هرگونه فضای آموزشی… نه کارگاه های علمی دارند، نه آزمایشگاه… کلاس های خفه و پر از جمعیت … ۴۰- ۵۰ نفر داخل یک اتاق به شدت سرد یا گرم… بچه ها و حتی معلمانی که با این تعداد از دانش آموز سرو کله می زنند هم واقعا اذیت می شوند…»

شورایاری محله «نوروزآباد» در ادامه با اعلام اینکه محله هرگز به مدرسه مجهز نشده است و تمام تلاش ها در این راستا بدون نتیجه مانده می گوید: «با وجود آنکه زمین مناسب و خالی در محله وجود دارد اما هنوز خیرین مدرسه ساز در این زمینه اعلام آمادگی نکرده و کاراحداث مدرسه همچنان انجام نشده است. متاسفانه فضای آموزشی مناسبی به جز دبستان در محله وجود ندارد و دانش آموزان برای تحصیل درمقاطع راهنمایی یا دبیرستان باید به محلات خلیج بروند و یا در همان مقاطع ابتدایی ترک تحصیل کنند، چنانچه تا به امروز تعداد زیادی از خانواده ها قید تحصیل فرزندان خود را زده و به ترک آموزش راضی شده اند.»

تیله و کارت بازی، تنها دلخوشی کودکان

اینجا بچه ها وقتی از مدرسه برمی گردند هم فضایی برای بازی و تخلیه انرژی ندارند… درصد زیادی از خانواده ها وضعیت اقتصادی چندان مناسب و بالایی ندارند… آنها که شرایط بهتری دارند به محلات دیگر می روند و کلاس های آوزشی یا سرگرمی مختلفی ثبت نام می کنند که البته تعداد این خانواده ها بسیار انگشت شمار است… البته بچه ها زمین های خاکی و خالی را هم از دست نمی دهند، آنها برای بازی در همین زمین ها هم خودشان را به آب و آتش می زنند تا بازی کنند، هر شب یکی از همین بچه ها با سرو صورت خونی و آشفته به خانه بر می گردد و خبر از یک دعوای حسابی با دوستش را می دهد… تمام و دارو ندار این بچه ها یک توپ پلاستیکی، چند کارت بازی، تیله، منچ های پلاستیکی، ماشین های پلاستیکی و بدون ارزش است؛ تمام وقتشان را با همین ها کنار خیابان سر می کنند.اوقات فراغتی که حداقل از کنارش درس زندگی یا مهارتی یاد بگیرند وجود ندارد…

اینجا تنها محل گذر بچه هایی که وضعیت اقتصادی خانواده هایشان در سطح پایینی قرار دارد نیست، باشگاه سوارکاری محل، فضایی برای تردد بچه ها و جوانانی است که یک سرو گردن از نظر اقتصادی درشرایط بهتری قرار دارند و به قول اهالی، «بچه پولدار» هستند… آنوقت تفریح اول و آخر بچه های دیگر این است که پشت حصار نرده های باشگاه اسب سواری، ورزشکاران جوان و نوجوانی را می بینند که با خودشان همسن و سوار بر اسب می تازند یا می خرامند…« پسرم عاشق اسب و سوارکاری است… بارها به من و پدرش گفته که دلش می خواهد اسب سواری کند اما واقعا بعد از پرس و جو در مورد شهریه های کلاس ها، دیدیم که هزنیه هایشان بسیار بالا است و در توانمان نیست… اگر قرار باشد پسرم به کلاس برود، بسیاری از هزینه های ضروری مان لنگ می ماند… اینجا فقط در توان افرادی است که هزینه های این کلاس ها در برابرخرج و مخارج دیگرشان هیچ است و این پول ها، کمترین میزان پول نوجیبی شان به حساب می آید… نه ما که وقتی یک نفرمان مریض می شود، تمام پس انداز یک ماهه مان را از دست داده ایم و تازه از جیب هم خورده ایم…! کاش شهرداری کاری برای اوقات فراغت و تفریح جوانان کند که دود همین بیکاری و بی فعالیتی جوانان، مستقیم به چشم خانواده ها می رود و بعد از آن کل جامعه را درگیر می سازد…»

گرچه محله به بوستان نیز مجهز است اما مشکل نبود امنیت بیشتر از هرچیز به دغدغه خانواده ها تبدیل شده است…« بوستان محله چندان امنیت ندارد که با خیال راحت بچه ها را برای بازی به آنجا ببریم و یا اجازه بدهیم تنها و همراه با دوستانشان به آنجا بروند… گرچه خودشان دایم اصرار و التماس می کنند که با دوستانشان برای بازی به آنجا بروند و هربارهم که مخالفت ما را می بینند، داد و هوار راه انداخته و مقاومت می کنند اما واقعا کدام پدر و مادر می تواند به راحتی اجازه دهد که بچه اش به بوستانی برود که پر از مواد فروش و بی خانمان است؟ اصلا مسئولان خودشان هم پدر هستند… مادر هستند… آیا اجازه می دهند که فرزندشان برای بازی در چنین محیطی برود و می توانند آنها را تنها راهی بوستان های پر از خطر کنند؟

نوروز آباد خالی از رفاه

با وجود آنکه مدت زمان زیادی از استقلال محله نمی گذرد، اما ساختمان های موجود رنگ و روی کهنگی و فرسودگی دارند… « اینجا خانه های بسیاری کلنگی هستند و خطر زیادی برای اهالی دارند… خانه ها با معابر باریک و کم عرض در صورت وقوع بحران هم امکان دسترسی به آنها وجود نداشته و میزان کمک رسانی به مردم آسیب دیده بسیار دشوار و صفر خواهد بود…نه تنها برای نوسازی که یکی از مهمترین اقدامات پیشگیرانه بوده، حرکتی نشده است بلکه برای بعد از بحران نیز تصمیمی گرفته نشده است… محله سوله بحران ندارد… در عین حال وقتی امداد رسانی به مصدومان و قربانیان با وجود هرگونه بلایای طبیعی ممکن نیست، پس حتما به همین دلیل است که مسئولان ضرورتی نمی بینند که برای احداث سوله اقدام کنند… مُرده یا زنده مردم چه اهمیتی می تواند داشته باشد!…»

وقتی گفته می شود که محله «نوروز آباد» امکانات حیاتی ندارد، در این مورد اغراق نشده و به معنای واقعی کلمه، این محله تنها نام محله را با خود به یدک کشیده است… محله ای که از درمانگاه و مطب دکتر بی بهره است به تبع از آن اولویتی ندارد که اهالی نسبت به آن دلگرم شوند … نبود خانه سلامت در محله هم حجت را بر اهالی تمام کرده است… محله نشینان این بخش محروم تهران اعتقاد دارند که تمام محلات حداقل یک خانه سلامت و بهداشت دارد که همان دکتر عمومی مستقر در آن بسیار ضروری و واجب است چرا که هم قیمت ویزیت آن نسبت به مطب های خصوصی ارزانتر است و هم در زمان های مشخصی از روز، سلامت و وضعیت رشد نوزادان را بررسی می کنند… اما همین خانه بهداشت هم در محله ما نیست که حداقل هایی برای اهالی نگران فراهم سازد…

مدیر محله نوروزآباد با اشاره به اجرایی نشدن طرح سنجش عدالت محله در نوروز آباد می گوید: «طرح سنجش عدالت در محله ما اجرا نشد، اصلا محله خانه سلامت ندارد، نوروز آباد بدون هیچ امکانات و شاخصی نام محله به خود گرفته است. خانه سلامت، باشگاه ورزشی، مدرسه و امکانات رفاهی خاصی نداریم… یکی از اتاق ها را در محله تبدیل به یک باشگاه بدون امکانات کرده ایم و کلاس هایی برای ورزش جوانان برگزار کرده ایم. بسیاری از محلات امکانات رفاهی مناسبی دارند در حالیکه امکانات این محله زیر صفر هم نیست. وقتی محله جزء محدوده های محروم شناخته شده است پس نیازمند توجه و رسیدگی بیشتر بوده و نباید به حال خود رها شود.»

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.