کلاهش را برعکس روی سرش گذاشته و سرمست با دوستانش در پارک قدم میزند. چشمش به یک پاکبان میافتد و با خنده میگوید: «لباسمو با رفیقم ست کردم!» وقتی پاکبان خسته به او میگوید «برو»، با صدای بلند میخندد و به دوستانش میگوید «فقط مونده این به من بگه برو»!