به گزارش ایسنا، سرهنگ بازنشسته فوتبال ایران متولد ۸ تیر ۱۳۲۵ در تهران است. او سابقه بازی در تیم ملی ایران و باشگاه پاس را در کارنامه خود دارد و سالها در کادرمربیگری تیم ملی به عنوان مربی و سرمربی حضور داشته است. مناجاتی سابقه مربیگری در پاس را در کارنامه دارد، در سال ۱۳۶۸ سرمربی تیم ملی ایران بود و در لیک آزادگان سال ۱۳۷۷–۱۳۷۸ سرمربی تیم سپاهان اصفهان بود. او به عنوان بازیکن با تیم ملی ایران در المپیک مونیخ حضور داشت و در سالهای حضورش در تیمملی عملکرد درخشانی را از خود به جای گذاشت.
اما سالهاست دیگر نامی از مهدی مناجاتی شنیده نمیشود و سکوتش ما را بر این داشت تا از او بخواهیم ساعتی وقتش را در اختیارمان قرار دهد. به خانه او رفتیم و از ابتدای زندگیاش تا امروز برایمان گفت. این روزها بیشتر وقتش را در خانه و در کنار خانوادهاش میگذارند. کرونا باعث شد تا از دوستانش فاصله بگیرد و خانه نشین شود.
در ادامه گفتوگوی ایسنا با مهدی مناجاتی را میخوانیم:
سلام جناب سرهنگ. از کجا شروع کنیم؟
ممنون که آمدید. خوب است شما هم مثل فوتبالیها جوان گرایی کردید. متاسفانه این روزها اصل ورزش از بین رفته و همه چیز سیاست گذاری شده است و این به ورزش لطمه میزند. ممکن است حضور ورزشکار یک استفاده موقت داشته باشد اما این سیاست به وجهه ورزش لطمه میزند.
*چگونه مسیرتان به فوتبال گره خورد.
من مهدی مناجاتی صادره از تهران و متولد محله قدیمی ” امام زاده یحیی ” هستم. مردم و پیشکسوتان این محل از نظر اخلاقی همیشه زبانزد و بزرگان محل معلم اخلاق و ادب بودند. فوتبال مقدماتی را در محل شروع کردیم و با کهنه بازی میکردیم که بعدها توپ پلاستیکی آمد. ما در ادامه محلمان را تغییر دادیم و به محله “سید خندان ” آمدیم و تا امروز اینجا هستیم. در این محل فوتبال را مشخصتر ادامه دادیم. من دوم دبیرستان بودم که به پاس رفتم. در دبیرستان افرادی بودند که بازی من را دیدند و مرا به پاس بردند و بعد از چند جلسه تمرین مرا انتخاب کردند و به تیم اصلی راه پیدا کردم.
در آن زمان یک زمین در سه راه زندان در اختیار ما بود که استاندارد هم نبود اما بعدها زمین ورزشگاه پاس ساخته شد. تیمسار فریدون صادقی رییس وقت باشگاه پاس بود، سرهنگ اسداللهی در تیم ما حضور داشت و روزنامه نگار هم بود. رنجبر، حسن حبیبی، مهاجرانی، مالکیان، ظلی، یاوری و پرویز میرزا حسن در تیم ما بودند. تمریناتمان را زیر نظر مرحوم اسدللهی شروع کردیم. سن من کم بود اما برای تیم بزرگسالان بازی میکردم.
*از موفقیتهایتان در پاس بگویید.
آن موقع با پاس در جام باشگاهها و قهرمانی کشور حضور پیدا کردیم. بعد ها قهرمانی کشور تبدیل به جام تخت جمشید شد و تیم پاس هم قهرمان این جام میشد. چه زمانی که بازی میکردم و چه زمانی که سرمربی این تیم بودم، قهرمانی این رقابتها را به دست میآوردیم. با پاس یک بار هم به لبنان رفتیم و در جام باشگاههای آسیا شرکت کردیم. یک بار هم در جام بین المللی دوستی به میزبانی تهران شرکت کردیم که در آن زمان تیمهایی مثل شاهین، تاج، دارایی حضور داشتند و تیم پاس هم از ارکان مهم این جام بود.
*خاطرهای از آن سالها در ذهن دارید.
چیزی که میخواهم بگویم در رابطه با احترام بود. همیشه در تمرینات و سفرها سلسه مراتب رعایت میشد. هیچوقت در خواب هم نمیدیدید که حتی در صندلی عقب اتوبوس این تیم بنشینید. سلسه مراتب به این ترتیب بود که بزرگان تیم و رییس باشگاه در صندلی جلو حضور داشتند و دیگر به ترتیب سابقه بازی روی بقیه صندلیها مینشستند. باتوجه به سلسله مراتب من باید روی صندلی ردیف هفتم، هشتم مینشستم. مثلا برای صرف غذا هیچوقت جوانترها زودتر روی صندلی غذاخوری نمینشستند و ابتدا بزرگترها باید شروع میکردند. در آن زمان ارزشها و احترامها رعایت میشد و بزرگترها هم به جوانان کمک و نصیحت میکردند و حامی بودند. این مساله نشان میداد چقدر بین همه صمیمیت وجود داشت.
ما یک تیم هم در دبیرستان داشتیم که بعضی از بازیکنانی که بعدها مطرح شدند هم در این تیم بودند. آن موقع مسابقات آموزشگاهها از باشگاهها سختتر و جذابتر بود و شور و حال خودش را داشت و هر تیمی را نگاه میکردید، بازیکنانی داشت که شناخته شدند. مثلا تیم ما که دبیرستان حکیم نام داشت، چند بار پشت سر هم قهرمان شد و بازیکنانی مثل پرویز قلیچ خانی، پرویز میرزا حسن، گودرز حبییبی، لاجوردی، مجید روستا و داود احمدزاده در آن تیم حضور داشتند. تیمی به نام تمدن از بازیکنان تیم تاج استفاده میکرد و میخواهم بگویم مسابقات آموزشگاهی در این حد اهمیت داشت.
*چگونه به تیم ملی راه پیدا کردید؟
ما از آموزشگاهها به تیم ملی رسیدیم. همایون بهزادی، شیرازدگان، رنجبر، مهراب شاهرخی از بزرگان تیم بودند و من از همه کوچک تر بودم. اولین بار که انتخاب شدم باید به اردوی طولانی مدت اروپا میرفتیم. گئورگی سوچ که به مستر سوچ معروف بود، مربی تیم ما بود و بعد از آن اردو به بازیهای آسیایی رفتیم و تیممان در آن بازیها درخشان ظاهر شد. بسیار تیم خوب و جوانی داشتیم و در ادامه با تیمهای بزرگی مثل کره شمالی بازی کردیم. یادم است در ورزشگاه آزادی با این تیم بازی کردیم و تا لب خط چمن هوادار آمده بود. بالای صد هزار نفر در ورزشگاه حضور داشتند و این تیم جوان از حیثیت فوتبال ایران دفاع کرد.
همین تیم در المپیک شرکت کرد و به مونیخ رفتیم. در زمان رفتنمان خیلی از بازیکنان ما که اکثرا بازیکن شاهین بودند، محروم کردند. ۴۸ ساعت مانده به المپیک حدود ۸ بازیکن خوب شاهین خط خوردند. در المپیک با تیمهای بزرگی مثل مجارستان بازی داشتیم و بازی خوبی هم مقابل آنها ارائه دادند. در آن دوران مرحوم پرویز دهداری و بعد از آن مرحوم بیاتی و مرحوم رنجبر سرمربی تیم ملی بودند. بعد از مدتی به ما جوانها هم سرمربیگری تیم ملی رسید.
*کار با پرویز دهداری چگونه بود؟
جدا از اینکه در تیم ملی با او کار کردم، اینجا هم محلی بودیم. منزلش چند کوچه پایین تر از ما بود و خیلی قابل احترام بود. یادم است صبحها پیاده میآمد و قدم میزد و از جلوی خانه ما رد میشد. او بسیار به من هم محبت داشت و مرا برای تیم ملی انتخاب کرد. من هم در بازی معروف انتخابی جام جهانی با تیم قدرتمند کره شمالی توانستم گل اول تیمم را با شوت از پشت محوطه جریمه وارد دروازه حریف کنم و خودم را ثابت کنم که این بازی و این عملکرد هم بسیار زبانزد شد. مبنای فوتبال ما آن موقع غیرت بود و رسم بر این بود که اگر سرت برود، توپ نباید برود اما اکنون دیگر چنین چیزی نمیبینیم. دهداری همیشه به اخلاق و ادب اهمیت میداد و بیشتر از بازی به نظم فکر میکرد.
*در دوران حضورتان در پاس از باشگاههایی مثل تاج یا شاهین هم پیشنهاد داشتید؟
بله اما بیشتر از شاهین پیشنهاد داشتم. از تاج هم پیشنهاد داشتم اما دوستان بیشتری در شاهین داشتم و به من پیشنهاد دادند که به این تیم بروم. خانواده من دوست نداشتند به این دو تیم بروم و دوست داشتند به دانشگاه پلیس بروم. بعد از اینکه دیپلمم را گرفتم به دانشگاه پلیس رفتم و بعد از آن هم افسر شهربانی شدم. همزمان در پاس فوتبال هم بازی میکردم و بعد از پایان دوران بازیگری، سرمربی این تیم شدم. من سرمربی تیم ملی ارتش هم بودم. پاس تنها تیمی بود که خودش زمین تمرین داشت و مرحوم تیمسار صادقی بسیار زحمت کشید و ورزشگاه پاس واقع در اکباتان را ساخت. پاس به جز فوتبال رشتههای والیبال، بسکتبال و کشتی را هم داشت. تیم کشتی پاس بسیار تیم بزرگی بود و در تیم فوتبال پاس من کوچک ترین عضو این تیم بودم و افراد بزرگی در این تیم حضور داشتند. متاسفانه این روزها دیگر اثری از پاس نیست.
*نظرتان راجع به مربیان خارجی حاضر در فوتبال ایران چیست؟
زمانی که رایکوف به فوتبال ایران آمد، تحول اتفاق افتاد و بعد از آن پای دیگر مربیان به فوتبال باز شد. رایکوف سیستم فوتبال ما را تغییر داد و باعث شد پیشرفت کنیم. بعد از رایکوف پای مربیان خارجی به فوتبالمان باز شد و مستر سوچ آمد. بعد از آن دیگر فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی کلاسهای مربیگری بزرگی را برگزار کرد. حتی برخی از مربیان خارجی هم برای دوره مربیگری به ایران میآمدند. مربیان ما در این دورهها یاد گرفتند و دارای دانش آکادمیک مربیگری شدند. بعد از آمدن برخی از روسای فدراسیونها مثل آتابای، داریوش مصطفوی و ناصر نوآموز شرایط بهتر هم شد.
بعد از برگزاری کلاسها دیگر پرونده مربیان خارجی کم کم بسته شد. از این جا دیگر مربیان ایرانی به خوبی میتوانستند کار کنند و به نظر من انتخاب مربیان ایرانی موثر تر بود چون از لحاظ ارتباطی کار راحت تری داشتیم. البته برخی مربیان خارجی کروات هنوز به فوتبال ما میآمدند و تا آنجا که یادم است استانکو مربی بسیار خوبی بود. به نظرم مربیانی باید به فوتبال ایران بیایند که بتوانند مثل رایکوف تحول ایجاد کنند و باعث پیشرفت فوتبال ایران شوند.
*تفاوت تیم ملی امروز و تیم ملی زمان شما چیست؟
در زمان ما قدرت بدنی اساس کار بود یعنی تمام ۹۰ دقیقه را باید میرفتیم و میآمدیم. بدنسازی شرط اساسی تیمها بود و یادم است مربی بدنسازیمان در پاس بسیار به ما فشار میآورد. ۱۸،۱۹ دور میدویدیم و روی قدرت بدنی تاکید داشتند. زمانی که رایکوف آمد، روی سیستم و تاکتیک کار کردیم. سیستم ابتدایی ما ۲-۳-۳-۲ بود ولی رایکوف که آمد سیستم ما ۳-۳-۴ شد. این سیستم جا افتاد و بعد از یک مدت باز هم تغییر سیستم به وجود آمد و به روزتر شدیم.
*چرا شما و برخی پیشکسوتان از فوتبال دور هستند؟
این کم لطفی فدراسیون است. آنها باید قدیمیها را دعوت کنند و باید بدانند قدیمیهای فوتبال دل شکسته هستند و ممکن است زود ناراحت شوند. متاسفانه کسانی که در راس کار حضور پیدا میکنند، فراموش میکنند در گذشته چه کسانی در فوتبال حضور داشتند. در زمان قدیم اساس کار احترام به بزرگ تر بود. اصلا نگاهی به پیشکسوتان وجود ندارد. جوانان باید بدانند که در گذشته چه اتفاقی رخ داده است. امروز روسا کسانی را بر سر کار میآورند که بتوانند روی آن نفوذ داشته باشند و بتوانند دخالت کنند.
یک زمانی مربی از یوگوسلاوی و مجارستان میآوردند اما امروز به این شکل نیست. کسانی که در راس یک ورزش میآیند، باید خیلی ورزشی باشد و مدیریت را بداند. مثلا یک بازیکن باید بداند مربیاش با دانش و بزرگ است. مربی تیم ملی باید کارش را بیشتر از هر کسی بلد باشد. کشور ما سرمایههای بزرگی دارد و در ردههای پایه استعدادهای درخشانی داریم. باید مربیان بزرگ بالای سر این بازیکنان باشند تا به ستاره تبدیل شوند.
*صحبت پایانی…
هوش یک ایرانی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. اگر به یک بازیکن ایرانی تکنیک و تاکتیک یاد دهیم، بهتر از بازیکنان خارجی کار میکند. متاسفانه الگوی درستی انتخاب نکردیم و از استعدادی که خودمان داریم استفاده نمیکنیم. بروید و بازیهای محلات را بینید که چقدر استعداد داریم که دیده نمیشوند. باید بیشتر به خودمان نگاه کنم و زیر ساختها را پیدا کنیم و به استعدادهایمان در هر کجای ایران توجه کنیم تا بتوانیم در فوتبال موفق شویم.
انتهای پیام